سوال هوش........
- شروع کننده موضوع meh3
- تاریخ شروع
- برچسپ ها آزمون اجتماعی استفاده اعداد المپیادی انتخاب رشته انگیزه برق بی نهایت تست هوش تعریف تفریح داروسازی داستان دانش آموزان دانشگاه دایره دندانپزشکی راهنمایی رشته های تجربی رياضي ریاضی زیست زیست شناسی ستون سراسری سوال شیمی فاصله مجموع مربع مشاوره معما مقایسه منبع مهره نقطه نکته همزمان هوش پرتاب پزشکی کنکور کنکور90 گرایش یک سوال
سلام.يه معماي ديگه.من كه خوشم اومد!
شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد. چطور چنين چيزي ممكن است؟(چگونه اين كار را ميكند؟)
شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد. چطور چنين چيزي ممكن است؟(چگونه اين كار را ميكند؟)
- ارسال ها
- 120
- لایک ها
- 7
- امتیاز
- 0
pishi72 گفت
سلام.يه معماي ديگه.من كه خوشم اومد!
شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما [HIGHLIGHT=#ffc000]مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد[/HIGHLIGHT]. چطور چنين چيزي ممكن است؟(چگونه اين كار را ميكند؟)
شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما [HIGHLIGHT=#ffc000]مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد[/HIGHLIGHT]. چطور چنين چيزي ممكن است؟(چگونه اين كار را ميكند؟)
سوالت مبهمه!
rasam_9026 گفت
pishi72 گفت
سلام.يه معماي ديگه.من كه خوشم اومد!
شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما [HIGHLIGHT=#ffc000]مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد[/HIGHLIGHT]. چطور چنين چيزي ممكن است؟(چگونه اين كار را ميكند؟)
شخصي مدت هفت شب در مهمانخانه اي منزل مي كند و چون پول نقد براي پرداختِ كرايه مهمانخانه را ندارد، قرار مي گذارد از هفت حلقه بهم پيوسته طلا كه بهمراه دارد، هر شب يكي از آنها را به جاي كرايه به مهمانخانه دار بپردازد. اما [HIGHLIGHT=#ffc000]مي خواهد بيش از يكبار آن حلقه ها را از هم نگسلد[/HIGHLIGHT]. چطور چنين چيزي ممكن است؟(چگونه اين كار را ميكند؟)
سوالت مبهمه!
نميدونم منظورمو رسوندم يا نه؟!!!!
نه! جوابو بگم پس!
حلقه ي سومي رو جدا ميكنه، حالا سه مجموعه ي يه حلقه اي و دو حلقه اي و چهار حلقه اي داريم.
شب اول اون يدونه حلقه رو ميده...
شب دوم اون يدونه حلقه رو پس ميگيره و دوتايي رو ميده...
شب سوم اون يدونه حلقه رو هم ميده بهش...
شب چهارم همه رو پس ميگيره و چهار تايي رو ميده ...
شب پنجم يدونه حلقه رو هم ميده بهش...
شب ششم اون يدونه رو پس ميگيره و دوتايي رو ميده...
شب هفتم يدونه رو هم ميده بهش و تمام!
حلقه ي سومي رو جدا ميكنه، حالا سه مجموعه ي يه حلقه اي و دو حلقه اي و چهار حلقه اي داريم.
شب اول اون يدونه حلقه رو ميده...
شب دوم اون يدونه حلقه رو پس ميگيره و دوتايي رو ميده...
شب سوم اون يدونه حلقه رو هم ميده بهش...
شب چهارم همه رو پس ميگيره و چهار تايي رو ميده ...
شب پنجم يدونه حلقه رو هم ميده بهش...
شب ششم اون يدونه رو پس ميگيره و دوتايي رو ميده...
شب هفتم يدونه رو هم ميده بهش و تمام!
چشم.
يه روز يه زني تمام تخم مرغاشو جمع ميكنه تا ببره بفروشه!
تو راه پاي يه سوار ميخوره به تخم مرغا و همشون ميشكنن.سوار عذر خواهي ميكنه و ميگه چندتا تخم مرغ داشتي؟ بگو پولشو بدم.
زن ميگه:نميدونم چندتا بودن ولي اينو ميدونم كه:
وقتي تخم مرغا رو دو تا دو تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي سه تا سه تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي چهار تا چهار تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي پنج تا پنج تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي شش تا شش تا برداشتم يدونه باقي موند...
ولي وقتي هفت تا هفت تا برداشتم هيچي باقي نموند...
سوار حساب كرد و پول تخم مرغا رو داد!
حداقل تعداد تخم مرغا چند است؟؟؟؟
فكر كنيد!
فعلا خداحافظ تا بعد...
يه روز يه زني تمام تخم مرغاشو جمع ميكنه تا ببره بفروشه!
تو راه پاي يه سوار ميخوره به تخم مرغا و همشون ميشكنن.سوار عذر خواهي ميكنه و ميگه چندتا تخم مرغ داشتي؟ بگو پولشو بدم.
زن ميگه:نميدونم چندتا بودن ولي اينو ميدونم كه:
وقتي تخم مرغا رو دو تا دو تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي سه تا سه تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي چهار تا چهار تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي پنج تا پنج تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي شش تا شش تا برداشتم يدونه باقي موند...
ولي وقتي هفت تا هفت تا برداشتم هيچي باقي نموند...
سوار حساب كرد و پول تخم مرغا رو داد!
حداقل تعداد تخم مرغا چند است؟؟؟؟
فكر كنيد!
فعلا خداحافظ تا بعد...