چشم.
يه روز يه زني تمام تخم مرغاشو جمع ميكنه تا ببره بفروشه!
تو راه پاي يه سوار ميخوره به تخم مرغا و همشون ميشكنن.سوار عذر خواهي ميكنه و ميگه چندتا تخم مرغ داشتي؟ بگو پولشو بدم.
زن ميگه:نميدونم چندتا بودن ولي اينو ميدونم كه:
وقتي تخم مرغا رو دو تا دو تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي سه تا سه تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي چهار تا چهار تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي پنج تا پنج تا برداشتم يدونه باقي موند...
وقتي شش تا شش تا برداشتم يدونه باقي موند...
ولي وقتي هفت تا هفت تا برداشتم هيچي باقي نموند...
سوار حساب كرد و پول تخم مرغا رو داد!
حداقل تعداد تخم مرغا چند است؟؟؟؟
فكر كنيد!
فعلا خداحافظ تا بعد...