Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

پس ای کاش امسال می بود و قند خون و فشار خون و...رو تنظیم میکرد!!!
من یه چند تا نوشته دیگه دارم ولی اونا رو وقتی نوشتم که اصن قندی در خونم وجود نداشت!!! :4:
حالا تحملش میکنیم دیگه :4:
رسیدیم به اون ابیاتش ، شیفت میدیم جلو !

آره اونارو بذار برادر اینجا خانوم بچه ها نشتن :4:
قند خونت زد بالا بیا چند تا نسخه بدم بهت حالت خوب شه :4:
البته شنیدم از خودم وارد تری ;)
 

mohammad1

New Member
ارسال ها
136
لایک ها
114
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

یا رب تو به فضل خویش باری
زین ورطه هولناک برهانم

کاش در این سخت راه بیراهه ، از تو مدد میجستم

کاش در این سرای خفته ، تو را می یافتم ...

کاش از هر نظر پنهان نبودی ...

کاش بر دل من گریان نبودی ...

دوش از نفس ، کارم به پایان میرسید ...

ای خدا ...

دستم را بگیر ...

توانایی درد کشیدن ندارم ...


فقط خدا
 

frahmani110

New Member
ارسال ها
117
لایک ها
163
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

پنجره های روحم دارند می پوسند کم کم
حتی موریانه ها هم دل می سوزانند به حال این پنجره ها
پرده ها را غباری از زمان پوشانده،
لولاها دیگر زمزمه نمی کنند، فریاد می زنند
و باران با تناقضی عجیب
از درون خانه
به بیرون نفوذ می کند
و جمله ی نویسنده را با تمسخر از هم می پاشد:
"چشم ها، پنجره های روح هستند"


92/2/21
19:05
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

خورشید.....چیست؟؟؟؟
وقتی نگاه عاشقانه ی تو؛گرم ترین وزیباترین ودرخشان ترین چیزدراین دنیاست؛دیگرخورشیدچه معنایی دارد؟.....
می گویند؛خورشیدراتوصیف کن!حال آنکه نمی دانند خورشیدی به عظمت تو درقالب این کلمات نمیگنجد....
نه.....بی انصافیست که بخواهم تورامحدودبه ۲سطر کنم....بی انصافیست!‏
امروز ۱ نمره ازامتحانم راازدست دادم؛فقط به خاطرنادانی عده ای که نمی دانند،خورشیدتویی؛خورشید وجودگرم توست؛خورشیدنگاه براق توست!‏.....
امروز فقط درامتحانم ۲ سطرنام تورا تکرار کردم؛فقط نام تورا......
‏((ثنااحمدی))‏
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

آخر چرا؟
چرا من زنده ام؟
مگر من چه گناهی مرتکب شده ام که باید محل تخلیه عقده اطرافیان باشم؟
چرا خیانت و تمسخر و فحش و توهین به من هیچ مجازاتی ندارد؟
مگر من کافرم؟
خدایا ! قسمت میدهم ، به آن نفس مطمئنه کمکم کن.... من نمیتوانم تحمل کنم....
کمکم کن... نگذار زیر سیلاب نیشو کنایه ها دفن شوم..... پوسیدم.... از تنهایی...
خدایا ، شاید مشرک شده ام... آخر به نظرم در تنهایی، همانند تو هستم....
نه تنها هیچ کس حاضر نیست همراهم شود ، بلکه هیچ کس حاضر نیست درکم کند یا حداقل به حرف هایم گوش کند....
خدایا ، التماست میکنم..... برادرم عزرائیل را به نزدم بفرست.... بگذار به تو بپیوندم ... میدانم که تو میدانی تنهایی چیست...
راضیم به قعر جهنم مرا بفرستی ولی تنها نباشم....
حاضرم وحشت ناک ترین فرشته ات را با من به چاه ویل بفرستی ، اما حداقل خیالم راحت است فرشته خیانت نمیکند....
خدایا امشب بیدارم... منتظر هستم... اگر چنین نکنی ، حتماً تو هم من را فراموش کرده ای...

پی نوشت :
نفس مطمئنه : منظور امام حسین (ع) در آیه یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک ....
چاه ویل : ویل نام چاهی ژرف وعمیق است که پلیدترین گناهکاران و تبهکاران را روز قیامت و رستاخیز در آن سرنگون می کنند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
24
لایک ها
22
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

دوستان این شعری که میزارم،شعریه از زنده یاد قیصرامین پور در وصف دکتر شریعتی:

خسته ام از این کویر
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل این سقوط ناگذیر
آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سربه راه ، بیدهای سربه زیر
ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح , سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر
این توئی در آن طرف پشت میله ها رها
این منم در این طرف پشت میله ها اسیر
دست خسته مرا مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

دوستان این شعری که میزارم،شعریه از زنده یاد قیصرامین پور در وصف دکتر شریعتی:

خسته ام از این کویر
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل این سقوط ناگذیر
آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سربه راه ، بیدهای سربه زیر
ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر
آیه آیه ات صریح , سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر
این توئی در آن طرف پشت میله ها رها
این منم در این طرف پشت میله ها اسیر
دست خسته مرا مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر
ممنون بابت بست قشنگت ولي :
"کاربرای عزیز ...
خوب مطمئنا بعضی از کاربرای این سایت دستی به قلم دارند و یه سری دلنوشته و متن ادبی دارند...
از اونایی که هم چین نوشته هایی دارن خواهش میکنم اینجا بذارن..
تا یه آرشیوی بشه از دلنوشته های بچه های سایت المپیادی ها...
تاکید میکنم فقط از خودتون باشه نوشته ها...از جای ِ دیگه کپی نکنین!"

ب اين تاپيك منتقل كنيد :
http://www.irysc.com/forum/t13123/

با بهترين ارزوها:)
 
ارسال ها
24
لایک ها
22
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

ممنون بابت بست قشنگت ولي :
"کاربرای عزیز ...
خوب مطمئنا بعضی از کاربرای این سایت دستی به قلم دارند و یه سری دلنوشته و متن ادبی دارند...
از اونایی که هم چین نوشته هایی دارن خواهش میکنم اینجا بذارن..
تا یه آرشیوی بشه از دلنوشته های بچه های سایت المپیادی ها...
تاکید میکنم فقط از خودتون باشه نوشته ها...از جای ِ دیگه کپی نکنین!"

ب اين تاپيك منتقل كنيد :
http://www.irysc.com/forum/t13123/

با بهترين ارزوها:)
الان اتفاقا میخواسم از خودم باشه،ولی نمیومد این حس!:4:
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

آخر چرا؟
چرا من زنده ام؟
مگر من چه گناهی مرتکب شده ام که باید محل تخلیه عقده اطرافیان باشم؟
چرا خیانت و تمسخر و فحش و توهین به من هیچ مجازاتی ندارد؟
مگر من کافرم؟
خدایا ! قسمت میدهم ، به آن نفس مطمئنه کمکم کن.... من نمیتوانم تحمل کنم....
کمکم کن... نگذار زیر سیلاب نیشو کنایه ها دفن شوم..... پوسیدم.... از تنهایی...
خدایا ، شاید مشرک شده ام... آخر به نظرم در تنهایی، همانند تو هستم....
نه تنها هیچ کس حاضر نیست همراهم شود ، بلکه هیچ کس حاضر نیست درکم کند یا حداقل به حرف هایم گوش کند....
خدایا ، التماست میکنم..... برادرم عزرائیل را به نزدم بفرست.... بگذار به تو بپیوندم ... میدانم که تو میدانی تنهایی چ�ست...
راضیم به قعر جهنم مرا بفرستی ولی تنها نباشم....
حاضرم وحشت ناک ترین فرشته ات را با من به چاه ویل بفرستی ، اما حداقل خیالم راحت است فرشته خیانت نمیکند....
خدایا امشب بیدارم... منتظر هستم... اگر چنین نکنی ، حتماً تو هم من را فراموش کرده ای...

پی نوشت :
نفس مطمئنه : منظور امام حسین (ع) در آیه یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک ....
چاه ویل : ویل نام چاهی ژرف وعمیق است که پلیدترین گناهکاران و تبهکاران را روز قیامت و رستاخیز در آن سرنگون می کنند...
زنده ای تابتوانی به اندازه ی تمام خوبی هایی ک ندیدی خوبی کنی
زنده ای تابتوانی به اندازه ی تمام خیانت هایی ک دیدی وفاداربمانی
زنده ای تا.....عشق بورزی!به تمام آدم هایی ک میگفتند ازتومتنفرندولی دراعماق دلشان توراهمواره ستایش میکردند.....
زنده ای تاباردیگر‏<خداوند‏>‏ تورابه فرشتگانش نشان دهدوبگوید:
بنگرید.....این همان است ک میگفتم((من چیزی میدانم که شمانمیدانید....‏))‏
زنده ای تابتوانی محبت راببینی.....
عشق راببینی......
وفاراببینی.......
نکندمی خواهی حسرت به دل ازدنیابروی؟......
زنده ای تابالاخره مطمئن شوی که هنوز هم دراین دنیادرخت هست؛گل هست؛دریاهست؛آسمان هست؛وتازمانی که همه ی این هاهستند؛عشق هست.......
پس زنده باش؛برای *عشق*‏
‏((ثنااحمدی))‏ :)
 

bh2ao

Well-Known Member
ارسال ها
1,549
لایک ها
2,014
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

الان اتفاقا میخواسم از خودم باشه،ولی نمیومد این حس!:4:
خب عزيزه من اينو تو تاپيك مخصوص ش بنويس قانون تاپيكايي ك نويسنده تاپيك مي نويسه رو رعايت كن :)
ولي شعري ك گذاشتي لايك داشت :4:
بابهترين ارزوها
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

زنده ای تابتوانی به اندازه ی تمام خوبی هایی ک ندیدی خوبی کنی
زنده ای تابتوانی به اندازه ی تمام خیانت هایی ک دیدی وفاداربمانی
زنده ای تا.....عشق بورزی!به تمام آدم هایی ک میگفتند ازتومتنفرندولی دراعماق دلشان توراهمواره ستایش میکردند.....
زنده ای تاباردیگر‏<خداوند‏>‏ تورابه فرشتگانش نشان دهدوبگوید:
بنگرید.....این همان است ک میگفتم((من چیزی میدانم که شمانمیدانید....‏))‏
زنده ای تابتوانی محبت راببینی.....
عشق راببینی......
وفاراببینی.......
نکندمی خواهی حسرت به دل ازدنیابروی؟......
زنده ای تابالاخره مطمئن شوی که هنوز هم دراین دنیادرخت هست؛گل هست؛دریاهست؛آسمان هست؛وتازمانی که همه ی این هاهستند؛عشق هست.......
پس زنده باش؛برای *عشق*‏
‏((ثنااحمدی))‏ :)
نمیتوانم....
نمیتوانم وقتی خوبی را ندیده ام و نمیدانم چطور خوبی میکنند ، خوبی کنم....
نمیتوانم وقتی فقط به من خیانت شده ، وفادار باشم... چون آن را بلد نیستم....
هنگامی که هیچ کس به من کوچکترین عشقی ندارد ، من چطور میتوانم این حس را به شخص دیگری داشته باشم وقتی نمیدانم عاشقی چیست...
وقتی خود نمیدانم خدا چه میداند ، چطور میتوانم آن چیزی باشم که او میخواهد؟
تا کی؟
این محبت و عشق و وفا کی میخواهد در خانه ی قلب من را هم بزنند؟
شاید تمام اینها در دنیا باشند.... اما از آن افرادی دیگریست....
من نه اکنون و نه هیچ وقت دیگر به اینها دستم نمیرسد....

 

faezeh iq

New Member
ارسال ها
179
لایک ها
135
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

چه دردی دارد که نتوانی عزیزانت را ببینی
چه دردی دارد این سرفه های خونی.......
دردی دارد دیگر نتوانی قلم بدست بگیری........
درد تو برای من هم هست .........با من چرا تقسیمش نمیکنی؟
به خدا گفتم اگر بردنی هست هر دویمان را ببرد .........
مرا تنها نگذار .........نگذار از تهی پر شوم
هنوز آخرین روز را یادم نرفته
زمین خوردی .......زمان گذشت..خیلی چیزها عوض شد اما تو همچنان به زمین چسبیده ای
بلند شو
بگذار تصویر آخر را عوض کنیم
قرار نیست همه چیز اینطور تمام شود
کفرت را نشیندم
هنوز در گوشت میگویم خدا نه شکستت را میخواهد نه گریه ات را.......
میخواهد ببیند ارزش رانده شدن فرشته اش را داشتی یا نه !!
مقاومت کن .مرتکب بزرگترین گناه نشو.......
خدا هنوز هم دوستت دارد ...ببین منتظر است صدایش بزنی.....چرا با او قهری؟
مثل روز برایم روشن است
خوب میشوی
قول میدهم ...............
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

mohammad1

New Member
ارسال ها
136
لایک ها
114
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

زنده ای تابتوانی به اندازه ی تمام خوبی هایی ک ندیدی خوبی کنی
زنده ای تابتوانی به اندازه ی تمام خیانت هایی ک دیدی وفاداربمانی
زنده ای تا.....عشق بورزی!به تمام آدم هایی ک میگفتند ازتومتنفرندولی دراعماق دلشان توراهمواره ستایش میکردند.....
زنده ای تاباردیگر‏<خداوند‏>‏ تورابه فرشتگانش نشان دهدوبگوید:
بنگرید.....این همان است ک میگفتم((من چیزی میدانم که شمانمیدانید....‏))‏
زنده ای تابتوانی محبت راببینی.....
عشق راببینی......
وفاراببینی.......
نکندمی خواهی حسرت به دل ازدنیابروی؟......
زنده ای تابالاخره مطمئن شوی که هنوز هم دراین دنیادرخت هست؛گل هست؛دریاهست؛آسمان هست؛وتازمانی که همه ی این هاهستند؛عشق هست.......
پس زنده باش؛برای *عشق*‏
‏((ثنااحمدی))‏ :)
دنیا
دنیا
از تو چرا گریزم
دانم که نتوانم که گریزم
خواهم که نتوانم گریزم
دانی از چه ...
از سوال دلبستگی هایت
من توان تحمل رنج را ندارم ، ،،، امانم بده ...
بگذار تا با تنهایی هایم باشم ...
تنهایم بگذار دنیا
لیک ...
خدایی هست ...
توان دیدنش را ندارم ...
گوش شنیدنش را ندارم که گفت : نیست خدایی جز خدا

بذار تا بگریم
از این همه زندگی کوچک در این بیراهه ی بزرگ ...
... ای خدا ...
تنها تویی یاور من
من توان عشق ندارم
چون عشق توان مقابله با من را ندارد ...
خسته از هر راه به تو پناه میبرم
ای خدا
بگذار تا در آغوشت گریه از این بیداد کنم
لیک
باز نتوانم
خدا یا
فقط برای تو نفس میکشم که بدانی نفس برای این که با من باشد ، خلقش کردی!
پس توکل بر تو/size]

فقط خدا
 
ارسال ها
69
لایک ها
77
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

نمیتوانم....
نمیتوانم وقتی خوبی را ندیده ام و نمیدانم چطور خوبی میکنند ، خوبی کنم....
نمیتوانم وقتی فقط به من خیانت شده ، وفادار باشم... چون آن را بلد نیستم....
هنگامی که هیچ کس به من کوچکترین عشقی ندارد ، من چطور میتوانم این حس را به شخص دیگری داشته باشم وقتی نمیدانم عاشقی چیست...
وقتی خود نمیدانم خدا چه میداند ، چطور میتوانم آن چیزی باشم که او میخواهد؟
تا کی؟
این محبت و عشق و وفا کی میخواهد در خانه ی قلب من را هم بزنند؟
شاید تمام اینها در دنیا باشند.... اما از آن افرادی دیگریست....
من نه اکنون و نه هیچ وقت دیگر به اینها دستم نمیرسد....

زندگی هر کس بازتاب اندیشه های اوست علیرضا
تا وقتی که طرز فکرت رو عوض نکنی این احساسات تو رو رها نمی کنند

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

علیرضا
آرام باش و بی تابی مکن زندگی را هم قشنگی هایش را ببین .گل هایش ، درخت هایش ؛ آواز پرنده هایش ؛
همه چیز آن گونه خواهد شد که خواهی .
تو فقط شکیبا باش
 

90h92

New Member
ارسال ها
161
لایک ها
248
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

دلتنگی نوشته هایم
خسته ، خسته تر از صدای عمرم / به سکوت تن میدهند
با عقربه ها میروند... کم می آورند... لگدمال میشوند...
ناله هایشان در گوش هم / سیر سیر از بغض های فرو خورده
درونشان تکه تکه از انفجار فریادها...
چشمشان در پی گیتار / پرسه ی روحشان سرکوچه ی آرامش / دانه های عقده گردنبند روی گردنشان

سهمشان آرزو
آرزویشان خنده دار
خسته از حرف و نصیحت و هر روز تکرار...
داغ درونشان، و یک روز انفجار / آتشفشان عقده و حسرت و اجبار...
نوشته هایم میسوزند میسوزانند سوخته اند
نوشته هایم حس بی حس شده اند باخته اند....
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

زندگی هر کس بازتاب اندیشه های اوست علیرضا
تا وقتی که طرز فکرت رو عوض نکنی این احساسات تو رو رها نمی کنند

علیرضا
آرام باش و بی تابی مکن زندگی را هم قشنگی هایش را ببین .گل هایش ، درخت هایش ؛ آواز پرنده هایش ؛
همه چیز آن گونه خواهد شد که خواهی .
تو فقط شکیبا باش
زندگی من بازتاب اعمال دیگران شده... دیگر اندیشه ای برایم باقی نگذاشته اند...
تا کنون هیچ چیز آنطور که من میخواستم نبودند... از این به بعد هم نخواهد شد....
گل ها و درختان زندگی برای دیگران است.... هیچ پرنده ای برای من نمیخواند.... پی معشوق خود است...
17 سال شکیبایی کشیدم ، 170 سال دیگر هم همینگونه خواهد بود...
خسته شدم از بس به امید فردایی که هیچگاه نمیرسد دل خود را گول زدم ...
در این دنیا هیچ کس خریدار من نیست... حتی خدا هم نمیخواهد من را بخرد... من به بهایی کم هم قانعم خدا....
 
ارسال ها
69
لایک ها
77
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

زندگی من بازتاب اعمال دیگران شده... دیگر اندیشه ای برایم باقی نگذاشته اند...
تا کنون هیچ چیز آنطور که من میخواستم نبودند... از این به بعد هم نخواهد شد....
گل ها و درختان زندگی برای دیگران است.... هیچ پرنده ای برای من نمیخواند.... پی معشوق خود است...
17 سال شکیبایی کشیدم ، 170 سال دیگر هم همینگونه خواهد بود...
خسته شدم از بس به امید فردایی که هیچگاه نمیرسد دل خود را گول زدم ...
در این دنیا هیچ کس خریدار من نیست... حتی خدا هم نمیخواهد من را بخرد... من به بهایی کم هم قانعم خدا....
تو چشمهایت را بسته ای و قشنگی ها را نمی بینی
خدا گفت ای رضوان بهشت تو را
ای مالک جهنم تو را
ای فرشتگان عرش اعلی شما را
ای آدم من تو را
و تو مرا
ببین خدا تو را برای خودش آفریده پرنده ها برای تو می خوانند
درخت برای تو سبز می شود تا زیر سایه اش آرام گیری
خورشید می تابد تا جهان تو را روشن کند
همه چبز برای توست
تو اوقات خوبی را خواهی داشت اگر چشمهایت را باز کنی و آنها را ببینی
پیروز و شادکام باش
 

mohammad1

New Member
ارسال ها
136
لایک ها
114
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

امروز خسته تر از دیروز
تنها به این امید که نسیم بهاری
برای تسلیم جان من بوزد
و از هر کران به مینگرم
در افق محو میشم
 

frahmani110

New Member
ارسال ها
117
لایک ها
163
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

این روزها
دستم به قلم نمی رود
نه اینکه نخواهم، نه اینکه وقت هم مانند دلم تنگ باشد، نه...
فقط
دستانم از سرمای رفتنت می لرزند
و دستانی لرزان هیچ وقت
نمی توانند تکیه گاه قلم باشند
 
بالا