دلنوشته ها

[iman HN]

پاسخ : دلنوشته ها

چون فقط در خواب میبینم تو را....دوست دارم زندگی در خواب را!!:224:

 

[Hosein.D]

پاسخ : دلنوشته ها

شکستنم را همه دیدند...

جز او که بخاطرش شکستم...

تازه می پرسد صدای چی بود!!

Hosein.D

 

[H sahar H]

پاسخ : دلنوشته ها

سکوت که میکنم میگویی خداحافظ!
لطفا دیگر سکوت هایم را معنی نکن...:68:

 

[mohadaseh]

پاسخ : دلنوشته ها

همرنگ جماعت شدن سخت است...
سخت است صدای درونت را خفه کنی و مدام حس کنی چیزی در وجودت لگدمال خود خواهی دیگران میشود
هنوز پاسخ خیلی از سوالاتم را نیافتم... هنوز خیلی از حس ها برایم مبهم است
بعضی وقتها تا می توانم میخندم به حماقت خیلی ها.. ک با دروغ روزشان را شب میکنند
همان هایی که تا کنارشان منیشینی با حرف های امروزشان حرف های دیروزشان را نقض میکنند...
گاهی دوس دارم بی هیچ درنگی بر سرشان داد بزنم احمق میدانم دروغ میگویی فسفرت را نسوزان ...

سخته که میدونی افراددارندبهت دروغ میگند،اما توروی خودت نیاری واون فریاد بلند تبدیل بشه به یه لبختد تلخ وازکنارشون بگذری،سخته بفهمی کسایی که یه عمرفکرمیکردی دوستن همش برات فیلم بازی میکردن اما دوباره بهشون لبخندبزنی......سخته خیلی سخته گاهی آرزو کنی کاش همه ی اینافقط بدبینی باشه یاتوهم اما حیف که همش واقعیته....به قول دکترشریعتی به من بگو نگو،اما نگونفهم چراکه من میفهمم ونمی توانم نفهمم.....

 

[love star]

پاسخ : دلنوشته ها

امشب دلم واسه كسي تنگ شده كه فكر ميكردم تا آخر عمز ازش متنفرم...فكر ميكردم هيچوقت باهاش دوست نميشم...
اما انقد باهاش دوست شدمو انقد بهش علاقه مند شدم كه حالا كه داره ميره طاقت دوريشو ندارم...
چون درداشو كشيدم...چون ميفهممش...
شايد نخونيش ديگه...
اما دوست دارم...
خيلي زياد...
نميدونم چرا...
واقعا نميدونم...به هركي ميگم بهم ميخنده!
ميگه من جات بودم ازش متنفر بودم...
اما من دوست دارم...
چون درداتو كشيدم...
كم بود مدت باهم بودنمون...
رفتيو ديگه تا آخرش با يادت زندگي ميكنم...
اما بدون هميشه دوست دارم...
نميتونم كسيو دوست نداشته باشم...
برام عزيزي...
خيلي عزيز...
اذيتت كردم خيلي...
ولي منو ببخش...حلالم كن گلم...
رفتي...ولي خيلي دوست دارم عزيزم...
---------------------
اين نوشته واسه يكي از دوستامه...
يعني براي يكي از دوستام نوشتمش....

 

[bouyeshogh]

پاسخ : دلنوشته ها

همیشه،
دستانی که بلندتر است به خدا نمی رسد!
گاهی
دستان کوچکی
در اوج آسمان خواهد بود اگر
به بلند کردن کسی بیاندیشد......

 

[H sahar H]

پاسخ : دلنوشته ها

سحرت بودم...یادته؟؟
میگفتی هرشب به عشق خودت و اسم قشنگت تا سحر بیدارم...یادته؟؟
پس چی شد؟؟چرا با چشمک ستاره خوابت برد؟؟
پس چی شد که اون شد ستاره ات؟؟
دیروز من سحرت بودم...امروز مرا از زندگی ات خط زده ای، بی سحر شده ای و او شده ستاره ات...
حتما فردا هم ستاره را خط خواهی زد،بی سحر و بی ستاره خواهی شد و آن یکی میشود سپیده ات!!
پس فرداهم سپیده را خط خواهی زد،بی سحر و ستاره و سپیده خواهی شد و آن دیگری میشود مهتابت!!
باشد
تو به این خط زدن هایت ادامه بده...
ادامه بده تا برسد روزی که بی همه چیز شوی...

 

[Archaeopteryx]

پاسخ : دلنوشته ها

هورا میکشن برات میشی نخـــــــــــبه ملـــــــــــــــی....
خودت و حرفات ارزش داره واسشون...آره خیلـــــــی...

 

[mohadaseh]

پاسخ : دلنوشته ها

من تنهامخلوق خداهستم که روز مرگم را میدانم...کافیست توبروی.......

 

[frahmani110]

پاسخ : دلنوشته ها

میخواستم شاعری باشم که فقط تو را بسرایم،
شاعر که نشده ام هیچ؛
اگر نبودی، نثری هم در کار نبود..


"چهارشنبه / 23 بهمن 92"​

 

[bouyeshogh]

پاسخ : دلنوشته ها

قبرستان
قصه ی تلخ آدم هایی است
که قبل از خودشان
آرزوها
و عاشقانه هایشان را به خاک بسپارند....
و زندگی یعنی این:
نه قلب در سینه می تپد
و نه خون در رگ هایمان جاری است...
در رگ های من،
چیزی شبیه عشق
و چیزی شبیه او
بعداز مرگ نیز جریان دارد
آری،
عشق در سینه می تپد
و من چه گونه مردنم را باور کنم؟؟!!

 

[ASI74]

پاسخ : دلنوشته ها

مجبور شدم
مجبور شدم از کسی که دوستش دارم دور شوم
مجبور شدم از کسی که برایم یه دوست کامل بود دور شوم
مجبور شدم مجبور
کاش کمی مرا درک کند و از من به دل نگیرد
کاش.
کاش.
(مخاطب خاص)

 

[mya1376]

پاسخ : دلنوشته ها

امروز تولدمه....ولی یادم نبود.....چه فرقی داره روزه تولدم با بقیه روزا....کادوهم نمیخوام.... دیروز رفته بودم بیرون یه بچه ای رودیدم 7-8 ساله یه کارتون بزرگ دستش بود بزور میکشیدش .....فکنم میخواست بفروشتش دلم براش خیلی سوخت ...یعنی این درس نداره؟ مامان بابا نداره؟ اما بهش میومد خیلی خوشبخت باشه!......جدیدا کارم به جایی رسیده به گدا پول میدم بهش میگم دعا کن المپیاد قبول شم!!!!!!! امروز تولدمه یه سال بزرگ تر شدم قرار بود برم بهشت زهرا.....میخوام اولین کسی ک بم تبریک میگه اون باشه! انگاری با یه سال بزرگتر شدن قراره زودتر برم پیشش......آره امروز میرم... میخوام بهش بگم ک المپیاد قبول میشم....خوشحال میشه.... چشمم عفونت کرده نزدیکه کور شم تازه کاشف ب عمل اومده ی هفته قبل ازآزمون مرحله 1 ب جای قرص آهن، دیفناک میخوردم :دی خیلی شبیهه همن ازین قرصا هم هست ک خواب آوره و مسکن.....یدونه هم قبل از آزمون خوردم.....!!!! میگم چرا استرس نداشتم اصلا...... به هرحال.......تولدم مبارک ...نمیدونم چرا اینروزو جشن میگیرن اما خوشحال نیستم

 

[H sahar H]

پاسخ : دلنوشته ها

آهای قسمت؟؟
ما شدن من و او محتاج یک لحظه بودن تو بود...
زمانی که من و او بودیم تو کجا بودی؟؟در کدام خرابه ای به قال گذاشتن من و او قهقه میزدی؟؟
هیچ دانستی؟؟
قهقه مستانه تو به قیمت گریه های شبانه من و او تمام شد؟؟
هی قسمت؟؟
با تمام نامردی ات یکبار مردانگی کن...
در جمع من و او نبودی...در جمع من و دیگری هم نباش...
حالا که با نبودن نابه جایت دلم را شکستی لااقل نگذار با بودن نابه جایت مجبور به بودن در کناردیگری شوم...

 

[AlcorStar]

پاسخ : دلنوشته ها

واقعا نميدونم...به هركي ميگم بهم ميخنده!
ميگه من جات بودم ازش متنفر بودم...
....

هیچ وقت هیچ کسی نمیتونه اون طور که احساس میکنی درکت کنه .. چون هیچ وقت جای تو نیست ..
اجازه نده هرکسی برات خط و مشی نشون بده وقتی هیچی از حالت نمیدونه ..

سعی کن فقط از پا نندازتت ..
اینو دوستات از صمیم قلب ازت میخوان

 

[love star]

پاسخ : دلنوشته ها

هیچ وقت هیچ کسی نمیتونه اون طور که احساس میکنی درکت کنه .. چون هیچ وقت جای تو نیست ..
اجازه نده هرکسی برات خط و مشی نشون بده وقتی هیچی از حالت نمیدونه ..

سعی کن فقط از پا نندازتت ..
اینو دوستات از صمیم قلب ازت میخوان

آره
گاهي آدم حس ميكنه چقد تنهاست...
چقد نياز به گريه داره...
نياز به يه آغوش باز...
آغوشي كه هيچوقت پست نزنه...
به هيچ بهونه اي...
براش اولين باشي...
براش آخرين باشي...
خيلي گشتم تا پيداش كنم...
اما اشتباه كردم!
هميشه پيشم بود...
نديدمش...
اما حالا ميبينمش...
وقتي كه هر روز يه كاري ميكنه كه شاد ميشم ميفهمم خيلي وقته تو آغوششم...
اما انقد آغوشش بزرگه كه حسش نكردم...
اما حالا دركش ميكنم...حسش ميكنم...خيلي بهتر از قبل...
خدا جونم خيلي وقت بود منتظر نگاهم بود...
حالا ديگه انقد ماتت ميشم تا دلم نلرزه براي از دست دادن دوست داشتني ترين هام

 

[AlcorStar]

پاسخ : دلنوشته ها

آره
گاهي آدم حس ميكنه چقد تنهاست...
چقد نياز به گريه داره...
نياز به يه آغوش باز...
آغوشي كه هيچوقت پست نزنه...
به هيچ بهونه اي...
براش اولين باشي...
براش آخرين باشي...
خيلي گشتم تا پيداش كنم...
اما اشتباه كردم!
هميشه پيشم بود...
نديدمش...
اما حالا ميبينمش...
وقتي كه هر روز يه كاري ميكنه كه شاد ميشم ميفهمم خيلي وقته تو آغوششم...
اما انقد آغوشش بزرگه كه حسش نكردم...
اما حالا دركش ميكنم...حسش ميكنم...خيلي بهتر از قبل...
خدا جونم خيلي وقت بود منتظر نگاهم بود...
حالا ديگه انقد ماتت ميشم تا دلم نلرزه براي از دست دادن دوست داشتني ترين هام

و در واقع بهترین عشق و قشنگ ترین حس همینه ..
از ته دلت حس کنی سفت و محکم بغل خدایی .. خدایی که هرچی بخوای بهت میده .. حتی عشق رو ..

 

[H sahar H]

پاسخ : دلنوشته ها

این دوتا اس ام اس هستن ولی قشنگن!!
هی پسر که سرگرمی امروزت شده بازی با دختر ها و در اوردن اشکشون تو رو شاخ میکنه!
در آینده پدر خواهی شد
و اشک های دخترت کمرت را میشکند...

خیانت کرده...
میگوید:کو؟؟؟؟؟ نشانم بده؟؟؟
آخه آدم!
مگه جای بوسه میماند؟؟:12:

 

[Marshall]

پاسخ : دلنوشته ها

غمگین و دلسردم...

خسوف تنهایی بر ماه لبخندم، سایه گسترانیده...
​

 

[parinaz_sa]

پاسخ : دلنوشته ها

خیلی وقته کسی که دنیام بود دیگه دنیاشو گرفته ازم.. خدایا یعنی میشه؟امروز هزار بار فکر کردم ولی حتی صورتشم یادم نیومد..خدایا دیگه دوسش ندارم..کاش اینو میفهمید..