Ardavan
عضویت
لایک ها
428

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در سکوت مرگبار ورق پاره هایی که اسمت را نوشته بودم
    در لبخند سرد قلمی که از سرمای وجودش کاغذ را رها کرده
    در روی رگ هایی از وجودم که هیزم گرمای عشق تو شدند
    در روی تمام لحظه های زندگیم اسمت را نوشتم.... اسم تو :(
    پس عصار هم گوش مى ديد استاد:4:

    از آهنگ هاى الان ايشون كه نه، ولى از آهنگ هاى قديميشون خيلى خوشم مياد
    نان پاره ز من بستان
    جان، پاره نخواهد شد
    وان را که منم مأوا
    آواره نخواهد شد
    وان را که منم خرقه
    عریان نشود هرگز
    وان را که منم چاره
    بی چاره نخواهد شد

    می چرخم و می رقصم و می نوشم از این جام
    بیخود شده از خویشم و از گردش ایام
    این عشق الهیست
    حق لایتناهیست
    این عشق الهیست
    این شور خداییست

    آنکس که رُخش بیند
    پاداش نخواهد هیچ
    بی او به بهشت اندر
    یک لحظه نپاید هیچ
    این عشق الهیست
    حق لایتناهیست
    این عشق الهیست
    این شور خداییست

    از خویش برستم من
    بر سجده نشستم من
    خویشم همه غیر آمد
    از غیر گسستم من
    بتخانه زدم آتش
    آتشکده را خاموش
     لات و هُبل و عُزا
    از پایه شکستم من

    می چرخم و می رقصم و می نوشم از این جام
    بیخود شده از خویشم و از گردش ایام
    این عشق الهیست
    حق لایتناهیست
    این عشق الهیست
    این شور خداییست
    دلم میگیرد
    از آتشی که سرد میکند
    از بارانی که هوا را آلوده میکند
    از فریب هایی که زیبا جلوه میکند
    از فراموشی آدم های مهربون
    از آسمانی که رنگ آبی ندارد
    از انسان هایی که صداقت ندارن
    دلم میگیرد....
    زندگی محروم تکرارست و بس
    چون شرر این جلوه یک بارست و بس
    از عدم جویید صبح ای عاقلان
    عالمی اینجا شب تارست و بس
    از ضعیفی بر رخ تصویر ما
    رنگ اگر گل میکند بارست و بس
    غفلت ما پردهٔ بیگانگیست
    محرمان را غیر هم بارست و بس
    کیست تا فهمد زبان عجز ما
    ناله اینجا نبض بیمارست و بس
    نیست آفاق از دل سنگین تهی
    هرکجا رفتیم کهسارست و بس
    از شکست شیشهٔ دلها مپرس
    ششجهت یک نیشتر زارست و بس
    در تحیر لذت دیدار کو
    دیدهٔ آیینه بیدارست و بس
    اختلاط خلق نبود بیگزند
    بزم صحبت حلقهٔ مارست و بس
    چون حباب از شیخی زاهد مپرس
    این سر بیمغز دستارست و بس
    ای سرت چون شعله پر باد غرور
    اینکه گردن میکشی، دارست و بس
    بیدل از زندانیان الفتیم
    بوی گل را رنگ، دیوارست و بس
    امید دیدنت از صفحه دلم پاک نمیشه چون اسمت با سنگ روش حک شده.....
    حتی وقتی پرده ها هم جلوی خورشید وایستادند خورشید اتاقو روشن میکنه.....
    نهههههههههههههه! چراااااا آخه با من؟!:4:

    شوخى كردم، فكر كنيد من كم بيارم تو اين قضايا( الان دماغم اگر از جنس پينوكيويى بود تا خونه ى شما مى رسيد)

    ولى جدا احساس مفيد بودن مى كنم
    منم باسه ى اينكه روشن شيد :4: قضيه كار و انرژى در رابطه با شتاب متغير رو تقريبا ثابت كردم
    So check your Email please!
    نه بابا اين چه حرفيه

    كلى روحيه مى گيرم اينطورى،

    من اينقدر دوست داشتم تو مدرسمون يكى رو مثل شما پيدا مى كردم كه به صورت جدى تو كار باشه و

    بتونيم از هم سوال و جواب كنيم.البته داشتم يك دوستى، منتها جو كلاسمون باسه درس خونى خوب

    نبود و ما هم دلسرد شديم، زياد ديگه اين كار رو نمى كرديم.

    اين آرزو فقط شب هاى امتحان برام خيلى محقق مى شد:4: و بعضى هاشون كه زنگ مى زدند ، از

    نكاتى سوال مى كردند كه من ازش سريع رد شده بودم و اون سوالشون نجات بخش مى شد

    ( يعنى قريب به اكثر اونايى كه زنگ مى زدند كمك رسان من هم بودن)

    بعد از امتحان هم كه باز همون آش و همون كاسه:4:

    يعنى خبرى از درس خوندن درست حسابى نبود:4:
    این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
    تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
    دل زنده می‌شود به امید وفای یار
    جان رقص می‌کند به سماع کلام دوست
    تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن
    هرک اوفتاد مست محبت ز جام دوست
    من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم
    هیچ ارمغانیی نبرم جز سلام دوست
    رنجور عشق به نشود جز به بوی یار
    ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست
    وقتی امیر مملکت خویش بودمی
    اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست
    گر دوست را به دیگری از من فراغتست
    من دیگری ندارم قایم مقام دوست
    بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای
    هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست
    درویش را که نام برد پیش پادشاه
    هیهات از افتقار من و احتشام دوست
    گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست
    اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست
     
    خواهش مى كنم

    ببخشيد نتونستم به قدر كافى كمكتون كنم
    سلام اردوان جان

    راستش منم چك كردم تو منبعى كه خوندم باسه منظم ها اين فرمول رو نوشته بود

    ولى مثلا وقتى باسه مستطيل كه غير منتظم هست اين كار رو كردم باز هم فرمول درست بود
    راستش نمى دونم و شك دارم باسه غير منتظم ها هم باشه

    مى خواى بچه رياضى هاى سايت بپرس
    تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
    زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند
    همه قبیله من عالمان دین بودند
    مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
    دلتنگ توام.... تنگی دل.... دلم تنگه.... تنگ.... :(
    حکایت از قد آن یار  دلنواز  کنید               به این فسانه  مگر عمر ما دراز کنید
    دلم میخواد با ماهم حرف بزنم..... وا3 هر لحظه ای که میگذره اشک میریزیم تا اون لحظه ای که میخوام بیاد....
    اشک هایم تمام قلبم را سوراخ سوراخ کرده اند تا از هر سویی که تو دوست داری وارد قلبم شوی....
    قلبم از اندوه تو چون ابر میگرید....

    اینها فقط جمله ادبی نیستن کاش اینو میدونستی.... :(
    اشک هایم هر لحظه اسم تو را بر برگ صفحه دلم می نویسند تا هیچ وقت یاد بوی تو از کتاب زندگی ام پاک نشود..... هر دم، این جمله را می نویسند که دوستت دارم.... دوستت دارم.
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا