MR.Amin
عضویت
لایک ها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم
    دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم
    هوایی میشم همون روزا که میبینم هوامو داری
    میخوام بدونم تاکی میخوای ببینی و به روم نیاری
    دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی
    نمی ذاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی
    دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن
    همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن
    چه روزا حالمو دیدیچه شبایی که رسیدی
    تو صدای دل تنهای منو شنیدیتو که دردامو میدونی
    تو که چشمامو میخونی
    بده بازم به دل من یه نشونی
    دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی
    نمی ذاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی
    دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن
    همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن
    یک روز
    دو دل باخته بودیم
    من و تو
    اکنون
    تو ز من دل زده ای
    من ز تو دلتنگ!
    هيچ عاشقى
    بيچاره تر از عاشقى نيست
    كه هم گول ميخورد
    هم عشق ميدهد
    هم تنهاست ..
    سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
    تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم

    من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
    قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم

    سایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
    که من این خانه به سودای تو ویران کردم

    توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
    می‌گزم لب که چرا گوش به نادان کردم

    در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
    کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم

    نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
    آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم

    دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
    گر چه دربانی میخانه فراوان کردم

    این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
    اجر صبریست که در کلبه احزان کردم

    صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
    هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم

    گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب
    سال‌ها بندگی صاحب دیوان کردم
    دوست دارم با تو باشم چون هیچ وقت از با تو بودن خسته نمی شوم. حتی وقتی با هم حرف نمی زنیم، حتی وقتی نوازشم نمی کنی، حتی وقتی در یک اتاق نیستیم باز هم خسته نمی شوم. هرگز دلزده نمی شوم. فکر کنم به خاطر این است که دوست دارم. می توانی بفهمی چه می گویم؟


    دوست دارم....
    آن چنان رفته ای
    که انگار مُرده ام !
    بی انصاف !
    مُرده ها را هم
    یاد می کنند گاهی ؛
    با گُلی ،
    گریه ای ، آهى
    زندگی یک چمدان است که می آوریش
    بارو بندیل سبک می کنی و می بَریش
    خودکشی مرگ قشنگیست که بدان دل بستم
    دست کم هر ۲ ، ۳ شب سیر به فکرش هستم
    گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
    به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم
    چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
    این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
    بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
    با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟
    بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند
    این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
    بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
    با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟
    بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند
    این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
    قبل رفتن ۲ ، ۳ خط فحش بده داد بکش
    هی تکانم بده نفرین کن و فریاد بکش
    قبل رفتن بگذار از ته دل آه شوم
    توری از ریشه بکش بر رگ کوتاه شوم
    مثل سیگار خطرناکترین دودم باش
    شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
    هر پسر بچه که راهش به خیابان تو خورد
    یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مرد
    من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
    و از آن روز که در بند توام آزادم
    چای داغی که دلم بود به دستت دادم
    آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم
    می پرم دلهره کافیست خدایا تو ببخش
    خودکشی دست خودم نیست خدایا تو ببخش
    بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم؟
    با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم؟
    بی تو پتیاره پاییز مرا می شکند
    این شب وسوسه انگیز مرا می شکند...
    چقدر ساده بهم ریختی روان مرا
    بریده غصه دل کندنت امان مرا
    قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
    به هر زبان بنویسند داستان مرا
    گذاشتی از منو شبهای خالی از غزلم
    گرفته حصرت دستان تو جهان مرا
    سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست
    شکسته در دل خود صورت جوان مرا
    به فکر معجزه ای تازه بودم آنگاه
    خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
    سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست
    شکسته در دل خود صورت جوان مرا
    به فکر معجزه ای تازه بودم آنگاه
    خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
    نه تو خلیل خدایی نه من چو اسماعیل
    بگیر خنجرو در دم بگیر جان مرا
    تو را به حرمت عشقت قسم بیا برگرد
    بیا و تلخ تر از این نکن دهان مرا
    چه روزگار غریبیست بعد رفتن تو
    بغل گرفته غمی کن آسمان مرا
    تو نیم دیگر من نیستی تمام منی
    تمام کن غمو اندوه میان مرا
    سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست
    شکسته در دل خود صورت جوان مرا
    به فکر معجزه ای تازه بودم نا آگاه
    خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
    سریع پیر شدم آنچنان که آینه نیست
    شکسته در دل خود صورت جوان مرا
    به فکر معجزه ای تازه بودم نا آگاه
    خدا گرفت به دست تو امتحان مرا
    دلم می خواست بفهمی که نباشی تلخو سردم


    شاید دیره ولی حالا میفهمم اشتباه کردم


    از اون روزی که بهت گفتم به چشمای تو دلدادم


    نمیدونم چجوری شد که از چشم تو افتادم


    که از چشم تو افتادم…


    واست اصلا مهم نیست که چقد بی تو آشفتم


    از این حسی که بهت دارم نباید چیزی میگفتم


    منو اصلا نمیبینی با اینکه روبه روت هستم


    دارم پاک میرم از یادت داری پاک میری از دستم


    دارم پاک میرم از یادت داری پاک میری از دستم


    نباید رومیشد دستم نباید وا میشد مشتم


    با اقرارم به عشق تو خودم رو تو دلت کشتم


    به جرم اینکه میدونی به جرم اینکه بهت گفتم


    منو نادیده میگیری ازم رو برمیگردونی


    ازم رو برمیگردونی…


    واست اصلا مهم نیست که چقد بی تو آشفتم


    از این حسی که بهت دارم نباید چیزی میگفتم


    منو اصلا نمیبینی با اینکه روبه روت هستم


    دارم پاک میرم از یادت داری پاک میری از دستم


    دارم پاک میرم از یادت داری پاک میری از دستم
    تو باز ساکتی...
    مثله همیشه...
    یه چیزی تو دلم...
    ساکت نمیشه...
    باید بهت بگم...
    من بیقرارتم....
    وقتی کنارتم....
    چه بی ارادمو حالم چه مبهمه...
    حالا که دست تو نزدیکه دستمه...
    گوشم سکوتتو خوب گوش میکنه....
    عطرت داره منو بیهوش میکنه....
    وقتی که با منی فکر نرفتنم...
    من بغضه عشقم پیشه تو میشکنم....
    جوری که با توام نیستم من با کسی....
    من میرسم به عشق وقتی که میرسی....



    چه بی ارادمو حالم چه مبهمه...
    حالا که دست تو نزدیکه دستمه...
    گوشم سکوتتو خوب گوش میکنه...
    عطرت داره منو بیهوش میکنه....
    وقتی که با منی فکر نرفتنم...
    من بغضه عشقم پیشه تو میشکنم....
    جوری که با توام نیستم من با کسی....
    من میرسم به عشق وقتی که میرسی....



    تو باز ساکتی...
    مثله همیشه...
    چه بی ارادمو حالم چه مبهمه...
    حالا که دست تو نزدیکه دستمه....
    گوشم سکوتتو خوب گوش میکنه...
    عطرت داره منو بیهوش میکنه....
    وقتی که با منی فکر نرفتنم...
    من بغضه عشقم پیشه تو میشکنم...
    جوری که با توام نیستم من با کسی....
    من میرسم به عشق وقتی که میرسی....
    اگر بنا به رفتن داريد
    بار و بنديلتان را جمع كنيد و برويد
    جانِ عزيزتان،بهانه هاي خنده دار نياوريد؛
    سرم شلوغ است...
    حوصله ندارم...
    زندگي ام پاشيده...
    همه هزار و يك بدبختي دارند،
    مهم "اولويت بندي هاست"
    شما كه عينِ خيالتان نيست ولي
    به طرفتان فكر كنيد كه ذهنش پر از علامت سوال ميشود...
    پر از مقايسه
    پر از انتظار...
    اينطور رفتن ها،تهِ بي معرفتي ست!
    دلخور بود ازم (نمیدونم چرا!!!)
    که خداحافظیم نکرد (واقعن نکردی!!!)
    منو تنها ولم کرد
    با رنگ و روی زرد


    چقد دلتنگش میشم (خیلیییی...!!!)
    چقد خوب بود دوتایی
    پشت پنجره میشینم
    غروبا تنهایی (به یاد غروبای دوتایی!!!)


    چقد دلتنگش میشم
    خیلی خوب بود دوتایی
    پشت پنجره میشینم
    غروبا تنهایی


    گفتی خودم مواظبم عزیزم
    قول میدم سراغتم نگیرم
    کجا اینقد سریع رفتی بگو
    حتی یه خدافظم نگی نه


    راستی الان با اون همه چی خوبه (واقن خوبه؟ :) )
    مهم نی دعواتون سر چی بوده (حتمن نیس دیگه!!!)
    شبا دیر نرسی خونه
    کسی جاتُ پر کنه نه نمیتونه
    بسازه با منه دیوونه


    همه تقصیرا گردن من
    راستی کادوم هنوز گردنت هست (هست؟؟؟ تو کیفت چطور؟؟؟)
    اصلا به من چه
    رفت و حتی نزده زنگ


    هر چقد طول بدی
    میشه رفتنه سخت تر
    میگی حقمه نه
    من دوست دارم خوب باشی از ته قلبم (ارره از ته قلبم...!!! خوب باش :) )


    آره از ته قلبم …


    شده تنها آرزوم
    بشینه روبروم
    فقط نگاش کنم
    همینه آرزوم


    چقد دلتنگش میشم
    خیلی خوب بود دوتایی
    پشت پنجره میشینم
    غروبا تنهایی


    چقد دلتنگش میشم
    خیلی خوب بود دوتایی
    پشت پنجره میشینم
    غروبا تنهایی
    من همون جزیره بودم خاکی و صمیمی و گرم
    واسه عشق بازی موجها قامتم یه بستر نرم


    یه عزیز دردونه بودم پیش چشم خیس موجها
    یه نگین سبز خالص روی انگشتر دریا.


    تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پا گذاشتی
    غصه های عاشقی رو تو وجودم جا گذاشتی


    زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد
    برای داشتن عشقت همه جونم آرزو شد


    تا نفس کشیدی انگار نفسم برید تو سینه
    ابر و باد و دریا گفتن حس عاشقی همینه.


    اومدی تو سرنوشتم بی بهونه پا گذاشتی
    اما تا قایقی اومد از من و دلم گذشتی


    رفتی با قایق عشقت سوی روشنیِ فردا
    من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا.


    دیگه رو خاک وجودم نه گلی هست نه درختی
    لحظه های بی تو بودن میگذره اما به سختی


    دل تنها و غریبم داره این گوشه میمیره
    ولی حتی وقت مردن باز سراغتو میگیره


    میرسه روزی که دیگه قعر دریا میشه خونم
    اما تو دریای عشقت باز یه گوشه ای می مونم
    tu hamun baruni k rafti!!!

    تو بارون که رفتي
    شبم زير و رو شد
    يه بغض شکسته
    رفيق گلوم شد
    تو بارون که رفتي
    دل باغچه پژمرد
    تمام وجودم
    توي آينه خط خورد
    هنوز وقتي بارون
    تو کوچه مي باره
    دلم غصه داره
    دلم بي قراره
    نه شب عاشقانه است
    نه رويا قشنگه
    دلم بي تو خونه
    دلم بي تو تنگه
    يه شب زير بارون
    که چشمم به راهه
    مي بينم که کوچه
    پر نور ماهه
    تو ماه مني که
    تو بارون رسيدي
    اميد مني تو
    شب نا اميدي
    ‫ﻗﺼﻪی ﻣﻦ و ﻏـﻢ ﺗﻮ
    ‫ﻗﺼﻪی ﮔﻞ و ﺗﮕﺮﮔﻪ
    ‫ﺗﺮس ﺑﻲ ﺗﻮ زﻧﺪه ﺑﻮدن
    ‫ﺗﺮس ﻟـﺤﻈﻪﻫﺎی ﻣﺮﮔﻪ
    ‫ای ﺑﺮای ﺑـﺎ ﺗﻮ ﺑﻮدن
    ‫ﺑﺎﻳﺪ از ﺑﻮدن ﮔﺬﺷﺘﻦ
    ‫ﺳـﺮ ﺑـﻪ ﺑـﻴـﺪاری ﮔﺮﻓﺘﻪ
    ‫ذﻫﻦ ﺧﻮاب آﻟﻮدهی ﻣﻦ
    ‫ﻫﻤـﻴﺸﻪ ﻣـﻴﻮن ﻗـﺎب ﺧﺎﻟـﻲ درﻫﺎی ﺑﺴﺘﻪ
    ‫ﻃﺮح اﻧﺪام ﻗﺸﻨﮕﺖ ﭘﺎک و روﻳﺎﻳﻲ ﻧﺸﺴﺘﻪ
    ‫ﻛﺎش ﻣﻴﺸﺪ ﭼﺸﺎم ﺑﺒﻴﻨﻦ
    ‫ﻃﺮح اﻧﺪام ﺗـﻮ داره
    ‫زﻧﺪه ﻣﻴﺸﻪ ﺟﻮن ﻣﻴﮕﻴﺮه
    ‫ﭘﺎ ﺗﻮی اﺗﺎق ﻣﻴﺰاره
    ‫ﻛﺎش ﻣﻴﺸﺪ ﺻﺪای ﭘﺎﻫﺎت
    ‫ﺑـﭙـﻴﭽﻪ ﺗـﻮ ﮔـﻮش داﻟﻮن
    ‫ﻃـﺮف داﻟـﻮن ﺑـﮕﺮده
    ‫ﺳﺮ آﻓﺘﺎب ﮔﺮدوﻧﺎﻣﻮن
    ‫ﻛﺎش ﻣﻴﺸﺪ دوﺑﺎره ﺑﺎﻏﭽﻪ
    ‫ﭘـﺮ ﮔـﻠـﻬـﺎی ﺗـﻮ ﺑـﺎﺷـﻪ
    ‫ﻏﻨﭽﻪی ﺳﻔﻴﺪ ﻣﺮﻳﻢ
    ‫ﺑﺎ ﻧـﻮازش ﺗﻮ واﺷﻪ
    ‫ﻛﺎش ﻣﻴﺸﺪ اﻣﺎ ﻧﻤﻴﺸﻪ
    ‫ﻧـﻤـﻴﺸﻪ ﺑـﻴﺎی دوﺑﺎره
    ‫ﻧﻤﻴﺸﻪ دﺳﺘﺎت ﺗﻮ ﮔﻠﺪون
    ‫ﮔـﻠـﻬـﺎی ﻣـﺮﻳـﻢ ﺑـﺬاره
    ‫ﻛﺎش ﻣﻴﺸﺪ اﻣﺎ ﻧﻤﻴﺸﻪ
    ‫اﻳـﻦ ﻣـﺮام روزﮔـﺎره
    ‫رﻓﺘﻨﺖ ﻫﻤﻴﺸﮕﻲ ﺑﻮد
    ‫دﻳﮕﻪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻧـﺪاره
    نموندی پای حرفاتو همینه فرق من با تو


    تو یادت رفته اما من ، هنوزم دارم عکساتو


    تا حالا صد دفعه شهرو واسه دیدن تو گشتم


    با خنده رفتم این راهم ولی با گریه برگشتم


    بر گــــــــــــرد


    بر گــــــــــــرد


    برگرد دوباره پیشم ، بی تو من دیوونه میشم


    نمی دونی که چقد هواتو دارم


    عطری و که جا گذاشتی زخمی که تو سینه کاشتی


    من تموم یادگاریاتو دارم


    برگرد دوباره پیشم ، که دارم دیوونه میشم


    بس که تنهایی نشستم پشت شیشه


    برف و بارون که بیاد ، این زمستون که بیاد


    میدونی تنهاییام چند ساله میشه


    من به بارونا سپردم، به خیابونا سپردم


    که مواظب توئه دیوونه باشن


    به خود خدا سپردم ، به همه دنیا سپردم


    که هوای عشق من رو داشته باشن


    که مواظب توئه دیوونه باشن
    انگار یکی به هوا گفته دوست دارم که یهو سرد شد...❄️❄️❄️
    miduni k daqiqan haminjurie ;)

    من ، بی تو چیزی نیستم جُز پرده ی بی آفتاب
    جُز رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
    من بی تو چیزی نیستم جُز خونه ی بی پنجره
    جُز آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره
    من ، بی تو چیزی نیستم جُز پرده ی بی آفتاب
    جُز رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
    من بی تو چیزی نیستم جُز خونه ی بی پنجره
    جُز آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره
    من، بی تو چیزی نیستم جُز چندتا اَبر بی قرار
    من، بی تو چیزی نیستم جُز آه جُز گرد و غبار
    من، بی تو چیزی نیستم جُز چندتا اَبر بی قرار
    من بی تو چیزی نیستم جُز آه جُز گرد و غبار
    یادم بده کاری کنم جوری بهم عادت کنی
    که زیر چتر گریه هام احساس امنیت کنی
    یادم بده کاری کنم بی وقفه با من سر کنی
    من شعر بنویسم برات تو شعرامو از بر کنی
    کاشکی به گوشت می رسید دارم چه رنجی می برم
    بپا غرورم نشکنه من از تو دل نازک ترم
    من بی تو چیزی نیستم ، من بی تو اصلا نیستم
    شاید کسی که عمریه ، دنبالشی من نیستم
    من، بی تو چیزی نیستم جُز چندتا اَبر بی قرار
    من، بی تو چیزی نیستم جُز آه جُز گرد و غبار
    من، بی تو چیزی نیستم جُز چندتا اَبر بی قرار
    من بی تو چیزی نیستم جُز آه جُز گرد و غبار
    "عزيزم جشنِ ميلادت مبارک"



    براي روزِ ميلادِ تنِ خود

    منِ آشفته رو تنها نذاري

    براي ديدنِ باغِ نگاهت

    ميونِ پيکرِ شبها نذاري

    همه تنهاييا با من رفيقن

    منو در حسرتِ عشقت نذاري

    براي روزِ ميلادِ تنِ خود

    منو دور از دل و ديدت نذاري





    دلم دلتنگه و مهرت رو مي خواد

    دلم رو در پيِ غمها نذاري

    ميام تنها توي قلبت مي شينم

    من و قلبت رو جايي جا نذاري

    عزيزم جشنِ ميلادت مبارک

    منو اون سوي جشنِ دل نذاري

    عزيزم جشنِ ميلادت مبارک

    منو اون سوي جشنِ دل نذاري
    من او بُدم
    من او شدم
    با او بُدم
    بی او شدم
    در عشق او چون او شدم
    زین رو چنین بی سو شدم...
  • بارگذاری
  • بارگذاری
  • بارگذاری
بالا