اگه از پیش ِ من دوری به این دوری تو مجبوری
میدونم زنده ای اما میدونم زنده در گوری
به دام افتادی بدجوری
میری یک گوشه میشینی و پنهون اشک میریزی
میدونم مثه پاییزی که رفته نور از اون چشمای خوشرنگت
میدونی یک نفر تنگ ِ غروبا میشه دلتنگت
کجایی ماه زندونی..
نمیبینم اما میدونم گیری
اما میدونم درگیری
میدونم همین روزا تو میمیری
آخه داره قلبم میگه دیگه واسه همیشه از دستای من میری
نمیبینم اما میدونم گیری
اما میدونم درگیری
میدونم همین روزا تو میمیری
آخه داره قلبم میگه دیگه واسه همیشه از دستای من میری
میری یک گوشه میشینی و پنهون اشک میریزی
میدونم مثه پاییزی که رفته نور از اون چشمای خوشرنگت
میدونی یک نفر تنگ ِ غروبا میشه دلتنگت
کجایی ماه زندونی..
کجایی ماه زندونی ؛ منم زندونی ام مثه تو میدونی
نمیدونی که من هم اشک میریزم واسه عشق ِ تو پنهونی
نمیبینم اما میدونم گیری
اما میدونم درگیری
میدونم همین روزا تو میمیری
آخه داره قلبم میگه دیگه واسه همیشه از دستای من میری
باورت بشود يا نه، روزی میرسد
که دلت برای هيچ کس به اندازه من، تنگ نخواهد شد.
براي نگاه کردنم، خنديدنم و حتــی اذيت کردنم!
برای تمامِ لحظاتى که در کنارم داشتی،
روزی خواهد رسيد که در حسرتِ تکرار دوباره من خواهی بود.
میدانم روزی که نباشم هيچـــکس، تکرارِ من نخواهد شد...!
یجوری بعد تو تنها شدم که
به هر آینده ای بی اعتمادم
بدون تو فقط دیروزمو نه
تمام عمرمو از دست دادم
کنارم هرکسی غیر از تو باشه
فقط هم صحبت دیوونگیمه
تو تا وقتی تو قلب من نمیری
چه فرقی داره کی تو زندگیمه
تمام فکر من شده منی که از تو خالیم
اگه یه لحظه با کسی ببینمت چه حالیم
اگه بدون عشق من کنار هرکسی خوشی
به حرمت گذشتمون چرا منو نمیکشی
♫♫♫
نفس که میکشم حالم خرابه
چقدر دلتنگی و طاقت بیارم
نه اینکه فکر کنی تو فکر مرگم
توان زندگی کردن ندارم
تمام فکر من شده منی که از تو خالیم
اگه یه لحظه با کسی ببینمت چه حالیم
اگه بدون عشق من کنار هرکسی خوشی
به حرمت گذشتمون چرا منو نمیکشی
هر روز یه باک بنزین تموم میکنم...از بس که این شهر لعنتیو بالا و پایین کردم که دیگه خود ماشین مسیر رو یاد گرفته!!! خودش میره اولین جا! به ترتیب همه رو مرور میکنه برام تا برسه به آخرین جا! اونجاس که دیگه خود ماشین هم خسته میشه! از آهنگای تکراری که بی وقفه پلی میشه! خود ماشین هم دلش واسه خاطراتش تنگ میشه! حتی بعضی وقتا دیگه نای رفتن نداره و میزنه بغل و ....
خرش هم میگه دیگه بسه، خسته شدم! کی این کارا میخاد تموم شه!!! ولی باز که فردا میشه دلش مرور خاطرات میخاد و روند تکراری ای که طی میشه!!!
ولی دیگه حس میکنم که ماشین هم دیگه داره کم میاره! دیگه نمیکشه... امیدوارم تموم نشه...
... همیشه از جایی آغاز می شود که انتظارش را نداری. یک مرتبه به خودت می آیی و می بینی وسط خاطره ای افتاده ای که تمام روزهای گذشته خواسته ای فراموشش کنی. هر چه با خودت تکرار کنی که همه چیز تمام شده و دلیلی برای یادآوردنش وجود ندارد ، باز یک روز با بهانه ای حتی کوچک ، خودش را از گوشه ی ذهنت بیرون می کشد و هجوم می اورد به گذر دقیقه های آن روزت...!
کلیدها به همون راحتی که در رو باز می کنند، قفل هم میکنند. کاش یه تکه سنگ بودم. یه تکه چوب. مشتی خاک. کاش یک نانوا بودم. یک خیاط. دست فروش دوره گرد. پزشک. وزیر. یک واکسیِ کنار خیابان. کاش کسی بودم که تورا نمی شناخت. کاش دلم از سنگ بود. کاش اصلا دل نداشتم.
کاش اصلا نبودم. کاش نبودی. کاش میشد همه چیز را با تخته پاک کن پاک کرد. کاش یکی از آجرهای خانه ات بودم. یا یک مشت خاک باغچه ات. کاش دستگیره ی اتاقت بودم تا روزی هزاربار مرا لمس کنی. نه، کاش دست هات بودم. کاش چشمهات بودم. کاش دلت بودم. نه، کاش ریه هات بودم تا نفس هات رو در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری. کاش من تو بودم. کاش تو من بودی. کاش ما یکی بودیم. یک نفر دوتایی...
لامصب خیلی بَده قفلی بزنی رو یه آهنگ!
هی گوش کنی و هی گوش کنی و هی گوش کنی!!!
سرتو بلند کنی ببینی شده دوازده شب!!!
دوباره شب شده و دوباره بیخابی! دوباره مرور خاطره! دوباره تکرار همه کارا تو خاطرت از اول! دوباره دنبال اشتباه گشتن و دوباره هیچی پیدا نکردن....!
دوباره و سه باره و صدباره و هزارباره...!!!
ولی آخرشم هیچ و هیچ و هیچ...!!!
بازم میمونی با هزارتا سوال بی جواب...با هزار درد بی درمون...با هزار تا فکر و مشغله ذهنی که چرا....!
همیشه هم آخرش میرسی به اینکه چرا...!
I know it's late and you're tired
And we'd been talking for hours here
You don't have to tell me
I see that look in your eyes
And I know soon we'll say our goodbyes oh yeah
I feel it coming
And I hear you take a deep breath
And my hands are starting to sweat
I don't want you to
I don't want you to leave yeah
Stay here tonight, stay here tonight
'cause when you're around me everything's right, don't go
Oh, don't leave me alone
Stay here tonight, stay here tonight
I wanna hold you in my arms show you what that's like, don't go
I need you, I need you
You grab your coat and I'm dying
But I know you're still deciding, yeah
'cause nobody's moving
Time stops and everything's quiet
I'm hanging on for my life and you
You don't even see it
And then you come in closer
And baby it's not over
Till I hear you say, till I hear you say
Goodnight oh yeah
Stay here tonight, stay here tonight
'cause when you're around me everything's right, don't go
Oh, don't leave me alone
Stay here tonight, stay here tonight
I wanna hold you in my arms show you what that's like, don't go
I need you, I need you
Something about you saves me
Something about you makes me feel like I'm alive
Stay here tonight, stay here tonight
'cause when you're around me everything's right, don't go
Don't leave me alone
Stay here tonight, stay here tonight
'cause when you're around me everything's right, don't go
Oh, don't leave me alone
Stay here tonight, stay here tonight
I wanna hold you in my arms show you what that's like, don't go
I need you, I need you
Stay with me tonight, I need you, Stay with me tonight, I need you
Stay..
چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی
چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی
بهار من گذشته شاید
شکوفه ی جمال تو ، شکفته در خیال من
چرا نمی کنی نظر ، به زردی جمال من
بهار من گذشته شاید
تو را چه حاجت ، نشانه من
تویی که پا نمی نهی به خانه من
چه بهتر آن که نشنوی ترانه من
نه قاصدی که از من آرد ، گهی به سوی تو سلامی
نه رهگذاری از تو آرد ، گهی برای من پیامی
بهار من گذشته شاید
غمت چو کوهی به شانه ی من
ولی تو بی غم از غم شبانه ی من
چو نشنوی فغان عاشقانه ی من
خدا تو را از من نگیرد ، ندیدم از تو گر چه خیری
به یاد عمر رفته گریم ، کنون که شمع بزم غیری
بهار من گذشته شاید
بعضي چیزهارا باید سروقت خودش داشته باشی ، وقتش که بگذرد دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند چون به نبودنش عادت کرده ای و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه داشته باشی أش ، زندگی کنی.... بعضی چیزها ، مثل حس ها و تجربه ها ؛ دوره ی خاص خودش را دارد مثلأ یک دوره ای آدم دوست دارد عاشق باشد .
مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ، ذوق کند ، برای کسی مهم باشد وقتی نیست ، زمانش که بگذرد دیگر فایده ای ندارد.
کم کم به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی.
اینکه میگویند عشق تاریخ مصرف ندارد و پیروجوان نمی شناسد ، درست... اما عاشق شدن در بیست سالگی با عاشق شدن در پنجاه سالگی قابل مقایسه است !!
آدم یک چیزهایی را سر وقت خودش باید داشته باشد وقتی سرزنده و شاد است وقتی جوان است یک چیزهایی مثل عشق و حس و حال عاشقی وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستری میشود و شاید هرگز نتوانی تجربه اش کنی !
(و مطمئنا نمیتونی...!)
یه عمره از تو با خودم دروغ میگم
تویی که خیلی آرومم ترجیح میدی
صد بار گفتم بی تو میمیرمو رفتی
من باورم میشه بگو که نشنیدی
آخر یه روزی پای تو از دست میرم
میمیرمو یکبارم منو ندیدی
شاید یکم زود دست من رو شد که هر بار
گفتم بهت حالم خرابه دیر رسیدی
دلتنگتم حضورتو نیاز دارم
این فاصله سزای این وابستگی نیست
با التماس من اگه هم چیزی میگی
حرفای تو اون چیزی که باید بگی نیست
***
جز خنده هایی که ازم دریغ کردی
این زندگی هیچ چیزی جز عذابی نداره
دلتنگ نیستیو نمیدونی چه سخته
یه خاطره تو جمع اشکتو دراره
آخر یه روزی پای تو از دست میرم
میمیرمو یکبارم منو ندیدی
شاید یکم زود دست من رو شد که هر بار
گفتم بهت حالم خرابه دیر رسیدی
دلتنگیه من با همیشه فرق داره
ترس من از نبودنت تغییر کرده
با اینکه یک عمر میگذره که نیستی اما
هر شب جای خالیت میگه که دیر کرده
شدم عاشق دربست تو بی بهونه
دلمو دادم دست تو عاشقونه
هرکی هرچی می گفت گوشم نمیشنید
گوشم فقط با تو بود صداتو میشنید
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
***
نگاه من جایی جذب نمیشه چه باشی چه نباشی
این قلب من عاشق شده رفیق تنهاییاشی
نگاه من جایی جذب نمیشه چه باشی چه نباشی
این قلب من عاشق شده رفیق تنهاییاشی
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
شدم عاشق دربست تو بی بهونه
دلمو دادم دست تو عاشقونه
هرکی هرچی می گفت گوشم نمیشنید
گوشم فقط با تو بود صداتو میشنید
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
تو شدی همه دنیام یه واقعیت تو رویا
من همون دیوونم که وایمیسته پای حرفاش
بگو چگونه
بمیرمت
که اینگونه
در من نفس می کشی!
بگو چگونه
وابسته ی بودنت نباشم
که اینگونه
زندگی ام را با من قدم می زنی!
و خنده ات را
بیخ گوشم جا می گذاری!
بگو چگونه
در تو حبس نباشم
که اینگونه
در من جاری هستی!
تو بگو چگونه
ترسِ از دست دادنت را
نداشته باشم
که اینگونه
با تو حالم خوب است!
یه کلمه خارجی هست به نام «کراش/Crush»؛ به دلبر بهدست نیامده اطلاق میشود. به دلبری که تو هر چقدر دوستش داری، او همانقدر یا خبر ندارد؛ یا دارد و دوستت ندارد. هر چقدر در خیال توست و با او حرف میزنی، همانقدر او بودنت را عین خیالش نیست و هیچ نیازی به حرف زدن با تو ندارد. به دلبری که هر چقدر عاشقش هستی و دوست داری با تو باشد، او همانقدر دوست دارد با کسی جز تو باشد!
معانیِ دیگری هم دارد؛ لهشدن، خرد شدن و با صدا شکستن. بهنظرم عجیب هر سهتایش درست است؛ خصوصاً آخري!
این همه، دردسر، فایده نداره
دیگه من،تو دلت،جایی ندارم
این همه، دردسر، فایده نداره
دیگه من، تو دلت، جایی ندارم
دیوونه، دیوونه، که دلش هرجا میره
می مونه، می مونه، تا که از راه در می ره
کی جواب درد بی درمون من، پیدا می شه
کی میشه، کجا می شه، که من آروم بگیرم
از تموم دار دنیا تو فقط مونده بودی
تو فقط دلخوشی من توی زندگی بودی
این همه، دردسر، فایده نداره
دیگه من، تو دلت، جایی ندارم
این همه، دردسر، فایده نداره
دیگه من، تو دلت، جایی ندارم
دیوونه، دیوونه، که دلش هرجا میره
می مونه، می مونه، تا که از راه در می ره
کی جواب درد بی درمون من، پیدا می شه
کی میشه، کجا می شه، که من آروم بگیرم
دیوونه، دیوونه، که دلش هرجا میره
می مونه، می مونه، تا که از راه در می ره
دیوونه، دیوونه، که دلش هرجا میره
می مونه، می مونه، تا که از راه در می ره
دیوونه، دیوونه، که دلش هرجا میره
می مونه، می مونه، تا که از راه در می ره