آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
- ارسال ها
- 46
- لایک ها
- 32
- امتیاز
- 0
- ارسال ها
- 284
- لایک ها
- 272
- امتیاز
- 63
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
با تجربه ای که از4 سال المپیاد خوندن دارم میگم که
1.واقعا اگه کسی واسه مدال میاد تا از شر کنکور راحت شه هیچوقت موفق نمیشه
2.اونیکه وارد این راه شده اگه فقط یه لحظه به خودش ناامیدی بده وای بحالش
3.سوم اینکه وقتی آدم چندسال وقت میذاره با اینکه میدونه به غیر از المپیاد با خوندن کنکور از اول دبیرستان میتونه راحت 1 رقمی بشه بایدم هدفی غیر مدال نداشته باشه ولی اینطوری نمیتونه موفق شه
4.اگه شما سال دومید و میخواید سال آینده در صورت قبول نشدن امسال المپیادو ول کنید تصمیم با خودتون ولی فکر کنم با عزم جدی میشه موفق شد
5.بیشتر شهرستانیا فکر میکنند که تهران چون استاد بیشتره خیلی راحت میتونن قبول شن ولی میگم (من هم قبلا اینطوری فکر میکردم) اگه واقعا هدفی که دارین بگیرین و جلو برین موفقیت با شماست
ببخشید سرتونو در آوردم
با تجربه ای که از4 سال المپیاد خوندن دارم میگم که
1.واقعا اگه کسی واسه مدال میاد تا از شر کنکور راحت شه هیچوقت موفق نمیشه
2.اونیکه وارد این راه شده اگه فقط یه لحظه به خودش ناامیدی بده وای بحالش
3.سوم اینکه وقتی آدم چندسال وقت میذاره با اینکه میدونه به غیر از المپیاد با خوندن کنکور از اول دبیرستان میتونه راحت 1 رقمی بشه بایدم هدفی غیر مدال نداشته باشه ولی اینطوری نمیتونه موفق شه
4.اگه شما سال دومید و میخواید سال آینده در صورت قبول نشدن امسال المپیادو ول کنید تصمیم با خودتون ولی فکر کنم با عزم جدی میشه موفق شد
5.بیشتر شهرستانیا فکر میکنند که تهران چون استاد بیشتره خیلی راحت میتونن قبول شن ولی میگم (من هم قبلا اینطوری فکر میکردم) اگه واقعا هدفی که دارین بگیرین و جلو برین موفقیت با شماست
ببخشید سرتونو در آوردم
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
من اولش عشق به شیمی داشتم و قبل از این که بیم و دبیرستانی شسم من از تابستان میگفتم فقط شیمی بعدش کاملا به طور تصادفی افتادم تو راه زیست وحالا میبینم که چه کار خوبی کردم و حالا عاشق زیستن و بدون المپیاد نمیتونم رنده بمونم واقعا مثل یک عضو بدنم میمونه که اگه نباشه احساس ناقص بودن بهم دست میده و هدفم از المپیادی شدن اگه روراست باشم میخوام مدال بیارم که زحمت های زیادی که مامانو وبابام برام میکشن رو جبران کنم واقعا خیلی واسه المپیادم زحمت میکشن و ثانیا میخوام استادان عزیزمو خوشحال کنم وزحمت های زیادی که برام میکشن و مخصوصا یکیشون که مدیونم واسش بعد که مدال بیارمو با مدالم حال کنم و کنکورم کمی از دستش راحت شم همین:3:
من اولش عشق به شیمی داشتم و قبل از این که بیم و دبیرستانی شسم من از تابستان میگفتم فقط شیمی بعدش کاملا به طور تصادفی افتادم تو راه زیست وحالا میبینم که چه کار خوبی کردم و حالا عاشق زیستن و بدون المپیاد نمیتونم رنده بمونم واقعا مثل یک عضو بدنم میمونه که اگه نباشه احساس ناقص بودن بهم دست میده و هدفم از المپیادی شدن اگه روراست باشم میخوام مدال بیارم که زحمت های زیادی که مامانو وبابام برام میکشن رو جبران کنم واقعا خیلی واسه المپیادم زحمت میکشن و ثانیا میخوام استادان عزیزمو خوشحال کنم وزحمت های زیادی که برام میکشن و مخصوصا یکیشون که مدیونم واسش بعد که مدال بیارمو با مدالم حال کنم و کنکورم کمی از دستش راحت شم همین:3:
- ارسال ها
- 237
- لایک ها
- 253
- امتیاز
- 0
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
من ورودم تصادفی بود!
ولی بعدش میخواستم به خودم اثبات کنم که می تونم!
در واقع المپیاد یه ریسکی بود که احساس میکردم اگه انجامش ندم یه چیزی تو زندگیم کمه!
یه جور تجربه ی جدید که دلم میخواست تجربه اش کنم شاید!
و البته
وقتی شروع کردم به خوندن، این من بودم و عددهای خوشگل و حروف زیبا و ستاره های درخشان!
خیلیییییییی لذت بخشه
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
در ضمن از خوندنی که هیچ فایده ای تهش نباشه و از کارایی که به هیچ دردی نمی خوره( مثلن تست زدن) خیییییییییلی بدم میاد!
پیش خودم فکر میکنم آیا ابوعلی سینا با تست زدن شد ابوعلی سینا؟
من ورودم تصادفی بود!
ولی بعدش میخواستم به خودم اثبات کنم که می تونم!
در واقع المپیاد یه ریسکی بود که احساس میکردم اگه انجامش ندم یه چیزی تو زندگیم کمه!
یه جور تجربه ی جدید که دلم میخواست تجربه اش کنم شاید!
و البته
وقتی شروع کردم به خوندن، این من بودم و عددهای خوشگل و حروف زیبا و ستاره های درخشان!
خیلیییییییی لذت بخشه
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
در ضمن از خوندنی که هیچ فایده ای تهش نباشه و از کارایی که به هیچ دردی نمی خوره( مثلن تست زدن) خیییییییییلی بدم میاد!
پیش خودم فکر میکنم آیا ابوعلی سینا با تست زدن شد ابوعلی سینا؟
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
من سال دومم برای اولین بار میخوام المپیاد شرکت کنم وهدفم این بود که بدون کنکور پزشکی بخونم ولی حالا که گفتین بااین هدف نمیشه موفق شد نظرم عوض شدفقط به عشق شیمی میخوام المپیادی بشم. لطفااز تجربه هاتون بگین اینکه چه جوری میتونم موفق بشم . ممنون...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
من سال دومم برای اولین بار میخوام المپیاد شرکت کنم وهدفم این بود که بدون کنکور پزشکی بخونم ولی حالا که گفتین بااین هدف نمیشه موفق شد نظرم عوض شدفقط به عشق شیمی میخوام المپیادی بشم. لطفااز تجربه هاتون بگین اینکه چه جوری میتونم موفق بشم . ممنون...
من سال دومم برای اولین بار میخوام المپیاد شرکت کنم وهدفم این بود که بدون کنکور پزشکی بخونم ولی حالا که گفتین بااین هدف نمیشه موفق شد نظرم عوض شدفقط به عشق شیمی میخوام المپیادی بشم. لطفااز تجربه هاتون بگین اینکه چه جوری میتونم موفق بشم . ممنون...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
من سال دومم برای اولین بار میخوام المپیاد شرکت کنم وهدفم این بود که بدون کنکور پزشکی بخونم ولی حالا که گفتین بااین هدف نمیشه موفق شد نظرم عوض شدفقط به عشق شیمی میخوام المپیادی بشم. لطفااز تجربه هاتون بگین اینکه چه جوری میتونم موفق بشم . ممنون...
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
نمي دونم چرا ولي وقتي اين تاپيكُ ديدم خواستم به اين سوال (عنوان تاپيك) جواب بدم…
البته الان ديگه كنكوري به حساب ميام تا المپيادي…
اما هدف از المپ…
مي دونين واقعيتش تنها دليل اومدنم به المپ بر خلاف خيلي ها اصلا مدال نبود چون من اولا اصلا نمي دونستم مدال مي دن !!!
بعد طلايي ها معاف از كنكورنو غيره !
والا من تو حو المپ رياضي هايي بودم كه دوران راهنمايي مي دادم و اغلب اول مي شدم ، نمي دونم المپ كانگورو ، دلفين ، و خيلي المپ هاي ديگه !
راستش من متنفر بودم و هستم از حفظ كردن مطلب … از اينكه "هرچي معلم گفت !"
" هرچي تو امتحان فردا مياد"
" هرچي تو كتاب گفته "
"كتاب غلط گفته ولي بايد غلط بخوني و امتحان بدي "
و
حتي از اينكه سر امتحان بعضي معلما عينا سوالايي رو تو امتحان ميارن كه قبلا تو كلاس تحت عنوان تمرين به بچه ها گفتن و صرفا عدد رو عوض ي كنن ! يا بعضي از أساتيد محترم حتي زحمت اين كار رو هم به خودشون نميدن ! بدم ميومد !
از اينكه وقتي معلم سوال مي پرسه بچه هه مي گه استاد تو جزوه نبود ! نگفته بودي ! بدم ميومد !
از اين محدود كردنم بدم ميومد !
از اينكه سر كلاس گير مي دادم به معلم تا برام يه مسئله اي رو بالأتر از سطح كتاب توضيح بده و معلم مي گفت بقيه بچه ها مناسب شون نيست بعدا ازم بپرس بدم ميومد ! و يا بچه ها بگن اه bh ول كن بابا بدم ميومد !
هيچ وقت قانع نشدم به اطلاعات سطح كتاب !
هميشه تو پژوهش ها بودم ، از ابتدايي تا امروز…
جوايز و رتبه ها و لوح هاي تقدير زيادي دارم !
حتي يادمه سر يه همايشي يه اكواريوم ساخته بودم اون قدر شيك و تك بود كه سه سال به طور مداوم شركت كرد تو همايش (حالا فك مثلا من اول راهنمايي بودم اسممو رد مي كردن مدرسه فلانِ ابتدايي ، رتبه اول !!!!))))))
مهمتر از همه از " خوندن با اجبار" بدم ميومد …
من ذاتا موجودي سركش ام !
و هرگونه تحت فشار يا زور يا هر چيز ديگه اي كه اجبار توش باشه بدم ميومد…
مثلا يادمه من هيچ وقت " انشاء" هامو خودم نمي نوشتم ! چون "معلم تعيين مي كرد چي بنويسم !"
تا دوم راهنمايي هميشه يا مادرم مي نوشت يا دوستام !:4:
تا اينكه سوم راهنمايي يه خانمه اي اومده بودن ، فك كنم اولين سال تدريس شون بود…
هميشه منو "مائده" صدا مي زدن ، حتي الان هم مائده صدام مي زنن ولي نمي دونم چرا ! هي مي گم اسمم فلانيه ! باز منو مائده صدا مي زنن))))
يكم كه باهام حرف زد گفت انشاء موضوعش دلخواه باشه…
منم يه كاغذ برداشتم "لحظه ي مردن و لحظه اي كه روح مي خواد از جسمم جدا شه" رو روي كاغذ به تصوير كشيدم !!
خيلي تعجب كرد نه به اون انشاهاي قبليم (كه مادرم به صورت كاملا رسمي و به سبك اداري مي نوشتن ) شباهت داشت و نه حتي به تيپ شخصيتي كه ظاهر و رفتار ظاهريم نشون مي داد… يادمه فقط يه چيز گفت " احسنت !" بعد يه 20 برام گذاشت !
دفعه ي بعدي كه به بچه ها موضوع انشأ داده بودن به من گفتن تو موضوع " آزاد" ! و منم ديگه سنگ تموز گذاشتم ! :4:
القصه ! اصن كجا بوديم ؟))))
اهان ! هدف از المپ !
اقا ما ديديم يه چيزي هست كه "منبع" نداره (اون موقع كسي مثه الان برا بيو منبع تعريف نمي كرد فقط مي گفت كتاب درسي !:|
يا پيش من كسي نبود تا بهم بگه !
سوالاتش فقط و فقط به فكر كردن نياز داره !
من تحليلياتم خيلي خوبه، خيلي خوب تر از اين كلمه ! و هميشه هم سؤالات 20-30 -18 نمره هارو درست جواب مي دادم و از سوال 3-5 نمره ها نمره منفي مي گرفتم))))=)))))
رفتم كتاب سؤالات مرحله دو رو از كتابخونه گرفتم جو زده شدم ! :4:
مثه هويج حل مي كردم ! :4:
اين قدر خوشم اومده بود ، بالاخره چيزيو پيدا كرده بودم كه اصلا به اطلاعات دانش تموز نياز نداشت فقط تحليل و هوش فرد رو مي سنجيد
چون همه ي اطلاعات لازم رو تو صورت سوال مي داد !
القصه ما جذب المپ شديم !
حالا مثه هويج گير كرده بوديم كه كدوم رشته بريم ! كه حالا كلي قضيه داشت. كه حوصله ندارم بگم :4:
پس جواب سوال چي شد ؟!))))
اينكه تو المپ "ديدگاه ها" رشد مي كنه ، قدرت تحليليات بچه ميره بالا
اينكه ياد بگيره " فكر " كنه !
حرف زياده… منتها حالشو ندارم))))
سال نو تون هم مبارك !
البته پيشاپيش !
نمي دونم چرا ولي وقتي اين تاپيكُ ديدم خواستم به اين سوال (عنوان تاپيك) جواب بدم…
البته الان ديگه كنكوري به حساب ميام تا المپيادي…
اما هدف از المپ…
مي دونين واقعيتش تنها دليل اومدنم به المپ بر خلاف خيلي ها اصلا مدال نبود چون من اولا اصلا نمي دونستم مدال مي دن !!!
بعد طلايي ها معاف از كنكورنو غيره !
والا من تو حو المپ رياضي هايي بودم كه دوران راهنمايي مي دادم و اغلب اول مي شدم ، نمي دونم المپ كانگورو ، دلفين ، و خيلي المپ هاي ديگه !
راستش من متنفر بودم و هستم از حفظ كردن مطلب … از اينكه "هرچي معلم گفت !"
" هرچي تو امتحان فردا مياد"
" هرچي تو كتاب گفته "
"كتاب غلط گفته ولي بايد غلط بخوني و امتحان بدي "
و
حتي از اينكه سر امتحان بعضي معلما عينا سوالايي رو تو امتحان ميارن كه قبلا تو كلاس تحت عنوان تمرين به بچه ها گفتن و صرفا عدد رو عوض ي كنن ! يا بعضي از أساتيد محترم حتي زحمت اين كار رو هم به خودشون نميدن ! بدم ميومد !
از اينكه وقتي معلم سوال مي پرسه بچه هه مي گه استاد تو جزوه نبود ! نگفته بودي ! بدم ميومد !
از اين محدود كردنم بدم ميومد !
از اينكه سر كلاس گير مي دادم به معلم تا برام يه مسئله اي رو بالأتر از سطح كتاب توضيح بده و معلم مي گفت بقيه بچه ها مناسب شون نيست بعدا ازم بپرس بدم ميومد ! و يا بچه ها بگن اه bh ول كن بابا بدم ميومد !
هيچ وقت قانع نشدم به اطلاعات سطح كتاب !
هميشه تو پژوهش ها بودم ، از ابتدايي تا امروز…
جوايز و رتبه ها و لوح هاي تقدير زيادي دارم !
حتي يادمه سر يه همايشي يه اكواريوم ساخته بودم اون قدر شيك و تك بود كه سه سال به طور مداوم شركت كرد تو همايش (حالا فك مثلا من اول راهنمايي بودم اسممو رد مي كردن مدرسه فلانِ ابتدايي ، رتبه اول !!!!)
))))) مهمتر از همه از " خوندن با اجبار" بدم ميومد …
من ذاتا موجودي سركش ام !
و هرگونه تحت فشار يا زور يا هر چيز ديگه اي كه اجبار توش باشه بدم ميومد…
مثلا يادمه من هيچ وقت " انشاء" هامو خودم نمي نوشتم ! چون "معلم تعيين مي كرد چي بنويسم !"
تا دوم راهنمايي هميشه يا مادرم مي نوشت يا دوستام !:4:
تا اينكه سوم راهنمايي يه خانمه اي اومده بودن ، فك كنم اولين سال تدريس شون بود…
هميشه منو "مائده" صدا مي زدن ، حتي الان هم مائده صدام مي زنن ولي نمي دونم چرا ! هي مي گم اسمم فلانيه ! باز منو مائده صدا مي زنن
)))) يكم كه باهام حرف زد گفت انشاء موضوعش دلخواه باشه…
منم يه كاغذ برداشتم "لحظه ي مردن و لحظه اي كه روح مي خواد از جسمم جدا شه" رو روي كاغذ به تصوير كشيدم !!
خيلي تعجب كرد نه به اون انشاهاي قبليم (كه مادرم به صورت كاملا رسمي و به سبك اداري مي نوشتن ) شباهت داشت و نه حتي به تيپ شخصيتي كه ظاهر و رفتار ظاهريم نشون مي داد… يادمه فقط يه چيز گفت " احسنت !" بعد يه 20 برام گذاشت !
دفعه ي بعدي كه به بچه ها موضوع انشأ داده بودن به من گفتن تو موضوع " آزاد" ! و منم ديگه سنگ تموز گذاشتم ! :4:
القصه ! اصن كجا بوديم ؟
)))) اهان ! هدف از المپ !
اقا ما ديديم يه چيزي هست كه "منبع" نداره (اون موقع كسي مثه الان برا بيو منبع تعريف نمي كرد فقط مي گفت كتاب درسي !:|
يا پيش من كسي نبود تا بهم بگه !
سوالاتش فقط و فقط به فكر كردن نياز داره !
من تحليلياتم خيلي خوبه، خيلي خوب تر از اين كلمه ! و هميشه هم سؤالات 20-30 -18 نمره هارو درست جواب مي دادم و از سوال 3-5 نمره ها نمره منفي مي گرفتم
))))=))))) رفتم كتاب سؤالات مرحله دو رو از كتابخونه گرفتم جو زده شدم ! :4:
مثه هويج حل مي كردم ! :4:
اين قدر خوشم اومده بود ، بالاخره چيزيو پيدا كرده بودم كه اصلا به اطلاعات دانش تموز نياز نداشت فقط تحليل و هوش فرد رو مي سنجيد
چون همه ي اطلاعات لازم رو تو صورت سوال مي داد !
القصه ما جذب المپ شديم !
حالا مثه هويج گير كرده بوديم كه كدوم رشته بريم ! كه حالا كلي قضيه داشت. كه حوصله ندارم بگم :4:
پس جواب سوال چي شد ؟!
)))) اينكه تو المپ "ديدگاه ها" رشد مي كنه ، قدرت تحليليات بچه ميره بالا
اينكه ياد بگيره " فكر " كنه !
حرف زياده… منتها حالشو ندارم
)))) سال نو تون هم مبارك !
البته پيشاپيش !
- ارسال ها
- 319
- لایک ها
- 442
- امتیاز
- 63
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
اول درمورد خط قرمز بگم متاسفانه اینطور که به نظر میاد سوالات مرحله دو زیست داره یه کمی از نکته ای که شما گفتین فاصله میگیره شایدهم من اینطور احساس میکنم نمیدونم
اما چرا المپیاد؟؟؟؟
جواب منم تایه حدودی باجواب شما مشترکه:غلط های کتاب درسی واومدن این غلط ها برای کنکور
من دنبال چیزی بودم که اینهارو نداشته باشه وعلاقمم به زیست طوری هست که حتی اگه چیزی به نام المپیاد هم وجود نداشته بود به کتاب درسی اکتفا نمیکردم وبالاتر ازاون میخوندم(باوجود اینکه اصلا توی کنکور نمیاد) حالا که مسیری به نام المپیاد هست خب توی این رقابت بزرگ شرکت میکنم وبیشتر تلاش میکنم وبیشتر لذت میبرم(امیدوارم سبک سوالات به گونه ای نشه که بشه یه چیزی مثل کنکور)
نمي دونم چرا ولي وقتي اين تاپيكُ ديدم خواستم به اين سوال (عنوان تاپيك) جواب بدم…
البته الان ديگه كنكوري به حساب ميام تا المپيادي…
اما هدف از المپ…
مي دونين واقعيتش تنها دليل اومدنم به المپ بر خلاف خيلي ها اصلا مدال نبود چون من اولا اصلا نمي دونستم مدال مي دن !!!
بعد طلايي ها معاف از كنكورنو غيره !
والا من تو حو المپ رياضي هايي بودم كه دوران راهنمايي مي دادم و اغلب اول مي شدم ، نمي دونم المپ كانگورو ، دلفين ، و خيلي المپ هاي ديگه !
راستش من متنفر بودم و هستم از حفظ كردن مطلب … از اينكه "هرچي معلم گفت !"
" هرچي تو امتحان فردا مياد"
" هرچي تو كتاب گفته "
"كتاب غلط گفته ولي بايد غلط بخوني و امتحان بدي "
و
حتي از اينكه سر امتحان بعضي معلما عينا سوالايي رو تو امتحان ميارن كه قبلا تو كلاس تحت عنوان تمرين به بچه ها گفتن و صرفا عدد رو عوض ي كنن ! يا بعضي از أساتيد محترم حتي زحمت اين كار رو هم به خودشون نميدن ! بدم ميومد !
از اينكه وقتي معلم سوال مي پرسه بچه هه مي گه استاد تو جزوه نبود ! نگفته بودي ! بدم ميومد !
از اين محدود كردنم بدم ميومد !
از اينكه سر كلاس گير مي دادم به معلم تا برام يه مسئله اي رو بالأتر از سطح كتاب توضيح بده و معلم مي گفت بقيه بچه ها مناسب شون نيست بعدا ازم بپرس بدم ميومد ! و يا بچه ها بگن اه bh ول كن بابا بدم ميومد !
هيچ وقت قانع نشدم به اطلاعات سطح كتاب !
هميشه تو پژوهش ها بودم ، از ابتدايي تا امروز…
جوايز و رتبه ها و لوح هاي تقدير زيادي دارم !
حتي يادمه سر يه همايشي يه اكواريوم ساخته بودم اون قدر شيك و تك بود كه سه سال به طور مداوم شركت كرد تو همايش (حالا فك مثلا من اول راهنمايي بودم اسممو رد مي كردن مدرسه فلانِ ابتدايي ، رتبه اول !!!!))))))
مهمتر از همه از " خوندن با اجبار" بدم ميومد …
من ذاتا موجودي سركش ام !
و هرگونه تحت فشار يا زور يا هر چيز ديگه اي كه اجبار توش باشه بدم ميومد…
مثلا يادمه من هيچ وقت " انشاء" هامو خودم نمي نوشتم ! چون "معلم تعيين مي كرد چي بنويسم !"
تا دوم راهنمايي هميشه يا مادرم مي نوشت يا دوستام !:4:
تا اينكه سوم راهنمايي يه خانمه اي اومده بودن ، فك كنم اولين سال تدريس شون بود…
هميشه منو "مائده" صدا مي زدن ، حتي الان هم مائده صدام مي زنن ولي نمي دونم چرا ! هي مي گم اسمم فلانيه ! باز منو مائده صدا مي زنن))))
يكم كه باهام حرف زد گفت انشاء موضوعش دلخواه باشه…
منم يه كاغذ برداشتم "لحظه ي مردن و لحظه اي كه روح مي خواد از جسمم جدا شه" رو روي كاغذ به تصوير كشيدم !!
خيلي تعجب كرد نه به اون انشاهاي قبليم (كه مادرم به صورت كاملا رسمي و به سبك اداري مي نوشتن ) شباهت داشت و نه حتي به تيپ شخصيتي كه ظاهر و رفتار ظاهريم نشون مي داد… يادمه فقط يه چيز گفت " احسنت !" بعد يه 20 برام گذاشت !
دفعه ي بعدي كه به بچه ها موضوع انشأ داده بودن به من گفتن تو موضوع " آزاد" ! و منم ديگه سنگ تموز گذاشتم ! :4:
القصه ! اصن كجا بوديم ؟))))
اهان ! هدف از المپ !
اقا ما ديديم يه چيزي هست كه "منبع" نداره (اون موقع كسي مثه الان برا بيو منبع تعريف نمي كرد فقط مي گفت كتاب درسي !:|
يا پيش من كسي نبود تا بهم بگه !
سوالاتش فقط و فقط به فكر كردن نياز داره !
من تحليلياتم خيلي خوبه، خيلي خوب تر از اين كلمه ! و هميشه هم سؤالات 20-30 -18 نمره هارو درست جواب مي دادم و از سوال 3-5 نمره ها نمره منفي مي گرفتم))))=)))))
رفتم كتاب سؤالات مرحله دو رو از كتابخونه گرفتم جو زده شدم ! :4:
مثه هويج حل مي كردم ! :4:
اين قدر خوشم اومده بود ، بالاخره چيزيو پيدا كرده بودم كه اصلا به اطلاعات دانش تموز نياز نداشت فقط تحليل و هوش فرد رو مي سنجيد
چون همه ي اطلاعات لازم رو تو صورت سوال مي داد !
القصه ما جذب المپ شديم !
حالا مثه هويج گير كرده بوديم كه كدوم رشته بريم ! كه حالا كلي قضيه داشت. كه حوصله ندارم بگم :4:
پس جواب سوال چي شد ؟!))))
اينكه تو المپ "ديدگاه ها" رشد مي كنه ، قدرت تحليليات بچه ميره بالا
اينكه ياد بگيره " فكر " كنه !
حرف زياده… منتها حالشو ندارم))))
سال نو تون هم مبارك !
البته پيشاپيش !
البته الان ديگه كنكوري به حساب ميام تا المپيادي…
اما هدف از المپ…
مي دونين واقعيتش تنها دليل اومدنم به المپ بر خلاف خيلي ها اصلا مدال نبود چون من اولا اصلا نمي دونستم مدال مي دن !!!
بعد طلايي ها معاف از كنكورنو غيره !
والا من تو حو المپ رياضي هايي بودم كه دوران راهنمايي مي دادم و اغلب اول مي شدم ، نمي دونم المپ كانگورو ، دلفين ، و خيلي المپ هاي ديگه !
راستش من متنفر بودم و هستم از حفظ كردن مطلب … از اينكه "هرچي معلم گفت !"
" هرچي تو امتحان فردا مياد"
" هرچي تو كتاب گفته "
"كتاب غلط گفته ولي بايد غلط بخوني و امتحان بدي "
و
حتي از اينكه سر امتحان بعضي معلما عينا سوالايي رو تو امتحان ميارن كه قبلا تو كلاس تحت عنوان تمرين به بچه ها گفتن و صرفا عدد رو عوض ي كنن ! يا بعضي از أساتيد محترم حتي زحمت اين كار رو هم به خودشون نميدن ! بدم ميومد !
از اينكه وقتي معلم سوال مي پرسه بچه هه مي گه استاد تو جزوه نبود ! نگفته بودي ! بدم ميومد !
از اين محدود كردنم بدم ميومد !
از اينكه سر كلاس گير مي دادم به معلم تا برام يه مسئله اي رو بالأتر از سطح كتاب توضيح بده و معلم مي گفت بقيه بچه ها مناسب شون نيست بعدا ازم بپرس بدم ميومد ! و يا بچه ها بگن اه bh ول كن بابا بدم ميومد !
هيچ وقت قانع نشدم به اطلاعات سطح كتاب !
هميشه تو پژوهش ها بودم ، از ابتدايي تا امروز…
جوايز و رتبه ها و لوح هاي تقدير زيادي دارم !
حتي يادمه سر يه همايشي يه اكواريوم ساخته بودم اون قدر شيك و تك بود كه سه سال به طور مداوم شركت كرد تو همايش (حالا فك مثلا من اول راهنمايي بودم اسممو رد مي كردن مدرسه فلانِ ابتدايي ، رتبه اول !!!!)
))))) مهمتر از همه از " خوندن با اجبار" بدم ميومد …
من ذاتا موجودي سركش ام !
و هرگونه تحت فشار يا زور يا هر چيز ديگه اي كه اجبار توش باشه بدم ميومد…
مثلا يادمه من هيچ وقت " انشاء" هامو خودم نمي نوشتم ! چون "معلم تعيين مي كرد چي بنويسم !"
تا دوم راهنمايي هميشه يا مادرم مي نوشت يا دوستام !:4:
تا اينكه سوم راهنمايي يه خانمه اي اومده بودن ، فك كنم اولين سال تدريس شون بود…
هميشه منو "مائده" صدا مي زدن ، حتي الان هم مائده صدام مي زنن ولي نمي دونم چرا ! هي مي گم اسمم فلانيه ! باز منو مائده صدا مي زنن
)))) يكم كه باهام حرف زد گفت انشاء موضوعش دلخواه باشه…
منم يه كاغذ برداشتم "لحظه ي مردن و لحظه اي كه روح مي خواد از جسمم جدا شه" رو روي كاغذ به تصوير كشيدم !!
خيلي تعجب كرد نه به اون انشاهاي قبليم (كه مادرم به صورت كاملا رسمي و به سبك اداري مي نوشتن ) شباهت داشت و نه حتي به تيپ شخصيتي كه ظاهر و رفتار ظاهريم نشون مي داد… يادمه فقط يه چيز گفت " احسنت !" بعد يه 20 برام گذاشت !
دفعه ي بعدي كه به بچه ها موضوع انشأ داده بودن به من گفتن تو موضوع " آزاد" ! و منم ديگه سنگ تموز گذاشتم ! :4:
القصه ! اصن كجا بوديم ؟
)))) اهان ! هدف از المپ !
اقا ما ديديم يه چيزي هست كه "منبع" نداره (اون موقع كسي مثه الان برا بيو منبع تعريف نمي كرد فقط مي گفت كتاب درسي !:|
يا پيش من كسي نبود تا بهم بگه !
سوالاتش فقط و فقط به فكر كردن نياز داره !
من تحليلياتم خيلي خوبه، خيلي خوب تر از اين كلمه ! و هميشه هم سؤالات 20-30 -18 نمره هارو درست جواب مي دادم و از سوال 3-5 نمره ها نمره منفي مي گرفتم
))))=))))) رفتم كتاب سؤالات مرحله دو رو از كتابخونه گرفتم جو زده شدم ! :4:
مثه هويج حل مي كردم ! :4:
اين قدر خوشم اومده بود ، بالاخره چيزيو پيدا كرده بودم كه اصلا به اطلاعات دانش تموز نياز نداشت فقط تحليل و هوش فرد رو مي سنجيد
چون همه ي اطلاعات لازم رو تو صورت سوال مي داد !
القصه ما جذب المپ شديم !
حالا مثه هويج گير كرده بوديم كه كدوم رشته بريم ! كه حالا كلي قضيه داشت. كه حوصله ندارم بگم :4:
پس جواب سوال چي شد ؟!
)))) اينكه تو المپ "ديدگاه ها" رشد مي كنه ، قدرت تحليليات بچه ميره بالا
اينكه ياد بگيره " فكر " كنه !
حرف زياده… منتها حالشو ندارم
)))) سال نو تون هم مبارك !
البته پيشاپيش !
اما چرا المپیاد؟؟؟؟
جواب منم تایه حدودی باجواب شما مشترکه:غلط های کتاب درسی واومدن این غلط ها برای کنکور
من دنبال چیزی بودم که اینهارو نداشته باشه وعلاقمم به زیست طوری هست که حتی اگه چیزی به نام المپیاد هم وجود نداشته بود به کتاب درسی اکتفا نمیکردم وبالاتر ازاون میخوندم(باوجود اینکه اصلا توی کنکور نمیاد) حالا که مسیری به نام المپیاد هست خب توی این رقابت بزرگ شرکت میکنم وبیشتر تلاش میکنم وبیشتر لذت میبرم(امیدوارم سبک سوالات به گونه ای نشه که بشه یه چیزی مثل کنکور)
پاسخ : آیا تا به حال از خود پرسیدیم که هدف ما از المپیادی شدن چیست؟!
بله از دوره پانزده به بعد سوالات شيفت شد تو پاسخ كوتاه و حفظي !!!
و فقط برا من يه چيز سوال بود ، چرا 1000 و خوردي اي ادم مي گيرن كه بعد جووون شون در مياد تا چهارتا سوالو تصحيح كنن ؟!!
البته سوال زياد دارم ولي يهو اين سوال تو ذهنم برجسته تر شد !
چون يادمه قبل مرحله دو همه بهم مي گفتن بشين زيست عمومي بيشتر بخون چون جمعيت زياده طراحين سوالات تحليلي خيلي كم ميارن و تشريحي (منظور گزينه نداشتن نيس!) به صفر ميل مي كنه ، بيشتر مانور شون رو تعداد سوال زياد، در همه مباحث، سطحي و تا حد زيادي حفظي ست و البته پاسخ كوتاه تا سريع تر و راحت تر تصحيح كننش !
كلا " اوري سينگ ايز گونا تو بدِ !!!' :|
بله از دوره پانزده به بعد سوالات شيفت شد تو پاسخ كوتاه و حفظي !!!
و فقط برا من يه چيز سوال بود ، چرا 1000 و خوردي اي ادم مي گيرن كه بعد جووون شون در مياد تا چهارتا سوالو تصحيح كنن ؟!!
البته سوال زياد دارم ولي يهو اين سوال تو ذهنم برجسته تر شد !
چون يادمه قبل مرحله دو همه بهم مي گفتن بشين زيست عمومي بيشتر بخون چون جمعيت زياده طراحين سوالات تحليلي خيلي كم ميارن و تشريحي (منظور گزينه نداشتن نيس!) به صفر ميل مي كنه ، بيشتر مانور شون رو تعداد سوال زياد، در همه مباحث، سطحي و تا حد زيادي حفظي ست و البته پاسخ كوتاه تا سريع تر و راحت تر تصحيح كننش !
كلا " اوري سينگ ايز گونا تو بدِ !!!' :|
