Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#1
طاعتش ناقص بماند هر که ابرویت ندید

هر که بسم الله نخواند کار او ابتر شود

سلام




امروز داشتم کل ارسال های بچه های ادبیات رو از دوره ی قبل تا حالا نگاه می کردم

همش نقد المپیاد بود و بس !!

اگه قرار باشه مطالبی یه همچین سایت هایی رو بترکونه باید مطلب

بچه های ادبی باشه چون واقعا حرفم برای گفتن دارن !!

ما داریم ادبیات می خونیم ( به شکل عام و کلی )

نه المپیاد ادبی فقط به خاطر اینکه کنکور ندیم یا نریم سربازی که !!

دوست داشتم یه همچین قسمتی هم تو موضوعات المپیادیمون باشه

به امید اینکه دوستانی که واقعا ادبیات رو دوست دارن اولین فعالیت های

ادبیشون رو از همین جا شروع کنن ...
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#2
برای شروع این شعر از ساعد باقری که در سوگ استاد فقیه قیصر امین پور گفته رو براتون میذارم همه تون لطف

کنین و بخونین و نظراتتون به اضافه ی اطلاعاتی که فکر می کنین برای بقیه ی بچه ها مفیده همین جا یاداشت کنین

دوستتون : بیدل


غم بی قیصری

ای آسمان سرسری با تو چه باید کرد ؟

ای آبی خاکستری با تو چه باید کرد ؟

سنگین ترین گوش جهان با تو چه باید گفت ؟

جز این عبث نوحه گری با تو چه باید کرد ؟

خود سهل خواهد شد هر آنچه باورش سخت است !

ای این همه ناباوری با تو چه باید کرد ؟

بر سفره ی دل پاره پاره زخم می بینی

کوه نمک می آوری با تو چه باید کرد ؟

دل بردی و خون کردی و گفتم حلالت باد

وقتی که جان را می بری با تو چه باید کرد ؟؟

با هر بلایی صبر هم گفتند می آید

آه ای غم بی قیصری با تو چه باید کرد ؟!
 

mkn1372

New Member
ارسال ها
57
لایک ها
0
امتیاز
0
#3
این مینی مال از ویکتور هوگو باشه فکر می کنم:

روزی عقربه ی بلند و تکیده و لاغر ساعت شهر رو به عقربه ی کوچک کرد و گفت:

این انصاف نیست که من صبح تا شب اینجا بدوم و تو همینطور آروم حرکت می کنی و چاق شوی

عقربه ی بلند خود را در وسط ساعت انداخت و ساعت را خراب کرد

فردا ماموران شهرداری آمدند و ساعت را درست کردند.
-----------

خانم.روز.در مغازه : این سگها چند؟

فروشنده: 50 تومن

شب.خانم.خیابان.آقا.ماشین :خانم چند؟

زن: 50 تومن

[HIGHLIGHT=#4f81bd]فردا صبح زن برای سگش یک جفت خرید.[/HIGHLIGHT]
 

mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#6
منم دوسش داشتم ولی معلمم نبود!
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#7
sepidehfallah گفت
من شعر ساعد باقری رو دوست دارم چون معلمم بود
واقعا ؟ آدم خوش شانسی هستین !! معلم المپیاد ؟؟؟
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#8
سلام

ممنون از همکاری و مطالب خوبتون

ولی من دوست داشتم همه مون یه تکونی به خودمون بدیم با اینکه داریم به امتحان نهایی هامونم نزدیک

میشیم ولی باور کنید هیچ اتفاق خاصی نمیفته اگه شبی یه غزل یا یه متن کوتاه بخونیم و با هم نقدش کنیم

اینجوری همه مون خیلی جلو میفتیم


ولی باز هر جوری که میلتونه ( من فقط خواستم که منظور اصلیمو فهمونده باشم )

وگرنه میشد آدم یه وبلاگ بزنه و مطالبی که دوست داره همونجا بذاره تا بقیه بیان و نظر بدن ... نیازی هم نبود

که تو سایتی که بین بچه های 7 تا المپیاد مشترکه و فقط خاص ما نیست مطرحش کرد

بچه ها به خودتون بیاین ... ما داریم ادبیات می خونیم اگه همین طوری دست رو دست بذاریم

ادبیات مملکتونو از دست میدیم مثل خیلی از همون چیزایی که به اسم ما بود و امروز ....
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#9
علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی می میرد اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد

تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلیل طبیعی نمی میرد

ماهی به خاطر آب خودش را می کشد ! خشم ... عجز ... تنهایی ... این ها لغاتی علمی نیستند

ارمیا ماهی بی دست و پای حلال گوشتی شده بود روی زمین !

از رمان کوتاه ارمیا اثر رضا امیرخانی انتشارات سوره ی مهر

از دوستانی که این رمان رو خوندن دعوت می کنم که همین جا نظراتشونو اعلام کنند

و از بچه هایی که به ادبیات تخصصی نگاه میکنن کم کمش انتظار میره که قسمت های مهم کتابو برای بقیه نقد کنن دیگه نه ؟؟
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#10
از رودکی :

نگارینا شنیدستم که گاه محنت و شادی

سه پیراهن سلب بوده است یوسف را به عمر اندر

یکی از کینه شد پر خون , دوم از مکر شد پاره

سوم یعقوب را از بوش , روشن گشت چشم تر

رخم ماند بدان اول , دلم ماند بدان ثانی

نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر

دوستانی هم که به ادبیات داستانی علاقه ندارن می تونن رو این قطعه کار کنن

در صورت علاقه نداشتن به بابای شعر فارسی به غزل 382 حافظ ارجاعتون میدم از نسخه ی قزوینی

با مطلع

فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان

لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان

بچه ها ادبیات ایران رو جدی بگیرین !! یه روز چشامونو باز می کنیم می بینیم علاوه بر مولانا و سماعش و...

حافظمونم که تا آخر عمرش پاشو از شیراز 2 متر اونورتر نذاشته بود آمریکایی و اسرائیلی اعلام می کنن ها !!!
 
ارسال ها
80
لایک ها
0
امتیاز
0
#11

mkn1372

New Member
ارسال ها
57
لایک ها
0
امتیاز
0
#13
سلام خدمت اساتید محترم

من چون سواد ندارم و هم جرئتش رو ندارم سراغ نقد شعر حافظ نمی تونم برم.

دو سوال دارم می خواستم ببینیم نظرتون چیه:

دکتر محمد رضا میگه در شعر حافط اون معنی رو که زیباتره انتخاب کنید.

من با این حرف مخالفم،بنظرتون حافظ که به این زیبایی ایهام های دومعنایی در جمله،ایهام های دوگانه خوانی رو به روح شعر می بخشه بنظرتون درسته که ما بیایم و یکی از معانیش رو یخوایم انتخاب کنیم؟

در بیت ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

معنی که معمولا برداشت می کنیم از مصراع اول اینه که : ما انعکاس رخ زیبای معشوق را در پیاله ی آغشته به شراب لعل گونه دیده ایم.

می خوام ببینم این معنی جدید رو که یکی از اساتید معروف گفته می پسندید که بگیم : ما در شراب (هوس های دنیوی و زود گذر) برعکس آنچه را در نگاه به صورت معشوق واقعی دیدیم می بینیم.

میگه شراب و نمادهایی که در شعر حافظ نماد خوبی و معنویته می تونه گاهی به معنای ازدادی مخصوص به شعر حافظ بکار بره .مثال می زنه و میگه مثل بیت:

به هوا[HIGHLIGHT=#ffffff]ی [/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff]لب [/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff]شیرین[/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff] [/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff]پسران[/HIGHLIGHT] چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
 

mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#14
به نظرم چون بعدش می گه ای بی خبر ز لذت شرب مادم ما و اینکه معمولا شراب معنای خوبی در اشعار حافظ داره معنای اول درسته
و اینکه به نظرم بهتره ما شعر حافظ رو همراه با ایهام هاش معنا کنیم
 

J-J

New Member
ارسال ها
144
لایک ها
113
امتیاز
0
#15
دوستان ازتون یه راهنمایی می خواستم


دیوان صائب تبریزی رو کدوم نشرها چاپ کردن و کدوم از بقیه بهتره؟

ممنون
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#16
mkn1372 گفت
سلام خدمت اساتید محترم

من چون سواد ندارم و هم جرئتش رو ندارم سراغ نقد شعر حافظ نمی تونم برم.

دو سوال دارم می خواستم ببینیم نظرتون چیه:

دکتر محمد رضا میگه در شعر حافط اون معنی رو که زیباتره انتخاب کنید.

من با این حرف مخالفم،بنظرتون حافظ که به این زیبایی ایهام های دومعنایی در جمله،ایهام های دوگانه خوانی رو به روح شعر می بخشه بنظرتون درسته که ما بیایم و یکی از معانیش رو یخوایم انتخاب کنیم؟

در بیت ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

معنی که معمولا برداشت می کنیم از مصراع اول اینه که : ما انعکاس رخ زیبای معشوق را در پیاله ی آغشته به شراب لعل گونه دیده ایم.

می خوام ببینم این معنی جدید رو که یکی از اساتید معروف گفته می پسندید که بگیم : ما در شراب (هوس های دنیوی و زود گذر) برعکس آنچه را در نگاه به صورت معشوق واقعی دیدیم می بینیم.

میگه شراب و نمادهایی که در شعر حافظ نماد خوبی و معنویته می تونه گاهی به معنای ازدادی مخصوص به شعر حافظ بکار بره .مثال می زنه و میگه مثل بیت:

به هوا[HIGHLIGHT=#ffffff]ی [/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff]لب [/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff]شیرین[/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff] [/HIGHLIGHT][HIGHLIGHT=#ffffff]پسران[/HIGHLIGHT] چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
سلام ...

منظورتون از محمد رضا استاد شفیعی کدکنی که نیست ؟؟

چون واقعا ناامید میشم اگه همین یه استاد درست حسابی دانشگاه تهران همچین حرفی

زده باشه !!!
اصلا همه ی قشنگی شعر حافظ به اینه که دوپهلو بخونیش و ازش یه برداشت رندانه کنی

حالم از نظر این دکتر محمدرضا بهم خورد اگه واقعا منظورش این باشه که ایهام رو از کلام بگیر و بعد

عین یه ... معنیش کن !! خیلی حرف چرتیه !!!

در ضمن اگه میشه یه لطفی کنین و به هوای لب شیرین پسران رو یه توضیحی بدین

چون من حتی سر المپیادم هم فقط 2 تا برداشت منفی ازش میتونستم داشته باشم

برداشت مثبتی در کار نبود !!!
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#17
J-J گفت
دوستان ازتون یه راهنمایی می خواستم


دیوان صائب تبریزی رو کدوم نشرها چاپ کردن و کدوم از بقیه بهتره؟

ممنون
سلام

من یه گزیده از صائب دارم که بد نیست و مال نشر سخنه اگه می خوای از نمایشگاه

بگیری سخن همون جای همیشگیش تو شبستانه

ولی اگه کل دیوانشو می خوای شنیدم که اقبال هم یه دیوانی از صائب زده ولی نمی دونم

به تصحیح کیه !! یا کلا گزینه ی خوبی هست یا نه ؟ ولی نباید از 10 تومن هم بیشتر باشه

حالا این چه کاریه شما برو یه نرم افزار درج بگیر 15 تومن هم بیشتر نیست دیوان هر شاعری

رو که بخوای توش هست با امکان جستجو و ... فقط عیبش همینه که تصحیح نداره !!
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#18
من نمیگم لیاقت نقد حافظ رو دارم ولی از اونجایی که جرئت شرکت تو المپیاد ادبی رو داشتم

پس تو نقد کردن و بررسی شعر حافظ هم بی دل و جرئت نیستم گرچه بیدلم !! ( یکی تون آرایه های این جمله رو در بیاره )

این نظرات منه شاید نادرست باشه ( نمی دونم !! ) در هر صورت اگه عیب و ایرادی توش می بینین

خوشحال میشم که نظرتونو بگین

بیت اول : از همین جا حافظ تمناشو شروع می کنه که لب بگشا و فاتحه بخون و از فضایی که تو کل شعر حاکمه

و وزنش ( مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن ) مشخصه که حافظ رنجوره ( وزن کاملا بی حاله اما ضرب های به جایی داره )

البته وزنش نبوغ خودم نیست از خطیب رهبر کمک گرفتم ولی فکر می کنم همین جوریم مشخص بود نه ؟؟

بیت دوم : همین اول بیت مخاطبشو عوض می کنه که به این میگیم صنعت التفات !! ملتفتین که ؟

به پرسش آمد و فاتحه خواند و می رود : 2 تا فعل ماضی با یه مضارع فکر می کنین نشونه ی چی میتونه باشه ؟؟

هیچی معشوق نامرد حافظ نیومده داره میره سرعت معشوق تو ترک کردن حافظ و صد البته درآوردن وزن استاد رو

مجبور به استفاده از چنین زمان هایی کرده !!

بیت سوم : منظور از طبیب معشوقه ( عموما همه جا طبیب حافظ همون معشوقشه )

روی زبون دیدن و قاروقه خواستن و نبض گرفتن از روش های معمول پزشکی اون موقع بوده ( یادش بخیر اینا از

افاضات استادم بود !! ) خسته = مجروح بقیش هم که باید مشخص باشه آه و درد سینه ی حافظ بروی زبانش نقش بسته

قرابت معنایی با این بیت : اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند / درد عشق است و جگر سوز دوایی دارد

شایدم خیلی با هم قرابت نداشته باشن ولی الان فقط همین به ذهنم میاد !!
اگه قرابت معنایی بهتری دارین حتما بنویسین

برای بیت چهارم معنایی که به نظرم می رسه شاید یه کم احمقانه باشه اگه معنی بهتری به ذهن شما میاد

جایگزین کنید من میگم : اگر چه که تب از روی مهر و محبت اومد و استخونامو گرم کرد اما بعد یه مدتی من به

عافیت رسیدم و رفت ولی دیگه اون آتیش علاقه ای که به من داشته از وجودم نمیره منظورم اینجا تبه یعنی آتیش

علاقه ی تب که به نظرم باز بهتر از اینه که بخوام به معشوق ارجاعش بدم و بگم معشوق مثل تب اومد و ...

اونجوری مصراع اول خیلی مزخرف میشه !! من 4 بیت رو تحلیل کردم ( هر چند نادرست ! ) بقیه شو میخوام یکی دیگه تون

تحلیل کنه ! نفس کش !! نبود ؟


منتظرتونم

دوستتون : بیدل (بچه ها فعال باشید , ما نباید بذاریم عصر حافظ و مولانا خاطره شه !! )
 

mahyass

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
0
امتیاز
0
#19
بیدل لب شیرین پسران قراره تو بیت معنای منفی داشته باشه مشکلت چیه؟!
بیدل فکر می کنم می گه گرچه تب اومد و رفت( اینجاش مثل تو می گم) ولی مهر و علاقه ی من به معشوق که مثل آتشی در ایتخوانمه از وجودم نمی ره نه که علاقه م به تب!
 

Bidel

New Member
ارسال ها
228
لایک ها
1
امتیاز
0
#20
با نظرت راجع به مصراع دوم به شدت موافقم فقط نمی دونم چرا دیشب می خواستم

به احمقانه ترین شکل ممکن این 2 تا علاقه رو به هم ربط بدم خیلی ممنون !

راجع به لب شیرین پسران هم من 2 تا برداشت منفی ای رو دارم که همه مون سر امتحان داشتیم

ولی آخه mkn 1372 میگه این ازداد داره متوجه ازدادش نمیشم !! اون چیزی که تو این بیت معنی رو برای

من ایهام گونه می کرد فقط جوهر بود نه لب !! نمی فهمم منظورش چیه ؟!

یعنی بگیم لب همین جوری چیز مطلوبیه بعد چون اینجا لب شیرین پسرانه بد شد ؟؟

اگه منظور اینه که به نظر من ازداد نیست چون لب هنوزم مطلوبه که به خاطرش جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده میشه !!

آخرشم من اینو نفهمیدم که ازداد رو باید ازداد بنویسیم یا اضداد ؟؟
 
بالا