ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

رفتی واسه کیف پولش؟؟؟؟
یا واسه تیپ خوبش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آها لابد واسه ضریب هوشش....
آدم خوبی بود؟؟؟؟؟؟؟تمیز بود بار روی دوشش؟؟؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

می بینی چقدر زود گذشت... چقدر زود گذشت از آن روزی که تو دیگر از ماندن خسته شدی و رفتی.
چقدر زود می گذرد روزهای بدون بودن تو.... نه که نباشی ها، هستی....
اما نمی دانم چرا ما آدم ها عادت کرده ایم که آدم هایی را زنده می پنداریم که دارای زندگی فیزیکی اند...
و فراموش می کنیم آن هایی که زندگی فیزیکی ندارند ولی در کنار ما هستند...
مهم آن است که فیزیک زندگی ات چگونه باشد!!
ولی چه کنیم که این روزها برخی ها فراموشکار شده اند. یادشان رفته تو که بودی و چه کارها که برای این مرز و بوم نکردی.
آب پاکی ریخته اند روی خون دل هایت تا پاک شود! راستی پاک می شود؟؟؟
تقدیم به شهدای هسته ای ایران...

Hosein.D
 

iman HN

New Member
ارسال ها
1,757
لایک ها
2,646
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

مهربانی ساده است...گاهی کافی است فقط به قلب خود اعتماد کنیم!:224:

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

تو چه میدانی که چه دردی دارد جانت را با دستان خودت بگیری؟!‏...
و چه سخت است باز هم در تنهایی زانوانت تنها همراهت باشند...:224:
 

amirhosyn

New Member
ارسال ها
29
لایک ها
86
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

.
.
.


پسر است دیگر


گاهی دلش میخواهد بیاید


جلویت زانو بزند


سر روی زانوهایت بگذارد


تا دلتنگی هایش را با قلم ٬با تو بودن٬ خط بزند


آری بانو


گاهی دلش میخاهد


خارج از دنیای سیاه و سفید پسرانه


در دنیای رنگارنگ تو


دستت را بگیرد


پا روی زمین دنیای تو بگذارد


هوای دنیای تو را نفس بکشد


آسمان دنیای تو را ببیند


خرده مگیر بانو


اوست و دلتنگی هایی که در بودنت نیستند!


و دلشوره های از جنس نبودنت


آری بانو


پشت این اسم آهنی ٬مرد٬، پشت این هیکل درشت مردانه


پسری ست از جنس مهر


پر شر و شور و خودخواه


و البته لوس


بانو! پسرست دیگر


خرده مگیر


.


.


.
 

math7

New Member
ارسال ها
299
لایک ها
586
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

بخاطر تمام لحظه هایش
بخاطر تمام شادی هایش
نه ب خاطر خوشی خود
بخاطر با او غرق شدن در مشکلاتش
نه بخاطر بیرون آوردن او از مشکلاتش
بخاطر شانه با شانه با او بودن
نه بخاطر هدایت او و در پیش او راه رفتن
نه برای پشتیبانی او و در پس او راه رفتن
بخاطر از یاد بردن خویش
من دیگر خودم را هم از یاد برده ام
حالا نه او هست نه من نه هیچکس
حالا نه شاهراه دوردستی هست نه سنگفرشی
پس کدامین راه مرا ب او میرساند؟

چ سخت است با همه بودن در حالی ک هیچکس با تو نباشد
شاید باید غرق شوم در خودم
آنقدر بی صدا غرق میشوم ک هیچکس برای نجات من نیاید
 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

قبلا كه دلم ميگرفت واسه تو مينوشتم...
حالا ولي...
حالا ولي وقتي مشكلي برام پيش ميادو نياز دارم بهت تو نيستي...
عكساتو ميگيرم جلوم...هي ميبينمو اشك ميريزم...هي ميبينمو اشك ميريزم...مث ديوونه ها شروع ميكنم به حرف زدن...
به حرف زدن باتو!با عكسات!
شايد فكر ميكنم وقتي با قلبم صدات ميكنم صدامو ميشوني...
نميدونم...ميشنوي...همون لحظه هايي كه سخت دلتنگت ميشم حس ميكني؟
وقتي دلم ميگيره به پشت نگاه ميكنم...اما نيستي...
نيستي كه بهم بگي آروم باش ديگه...من كه باهاتم...ايندفعه شاد باش...بخند...
نيستي بهم بگي اي بابا من هر بار باهات حرف ميزنم ميگي بدم!خب يبارم كه شده خوب باش!
اما هيچوقت نفهميدي همه ي اون بد بودنا واقعي نبود..."ناز"بود...
خواستم يكم نازمو بكشي...
اما نكشيدي...زدي تو ذوقم...منو از خودت دور تر كردي...
چقد بده وقتي جلوي چشام باشي...
ولي نتونم حتي يه حرف كوچولو باهات بزنم...
نكشيدي ديگه...
نكشيدي...
مگه تو حامي من نبودي؟
مگه نميگفتي ول كن اين غما رو بدون يكي هست كه خيلي دوست داره...
حالا كوشي؟اون يه نفري كه دوسم داشت كو؟كجاست؟
چرا وقتي برميگردم ... جز سياهي هيچي نميبينم...
چقد سخته تو خلوتو سكوت تو خودت بشكني...
انقد گريه كني كه چشات باد كنه...
بعد همه بر گردن بگن واي تو چقد ميخوابي دختر؟
نميدونم چرا همه ملت اين موقع ها هيچيو نميفهمن!
آخه نميدونن...زندگي منو وقتي كه تو نيستي نميدونن...
چقد دلم گرفته امشب...
دلم تنگه...
تنگه يه دنيا آرامشي كه با تو به وجود اومده بود...
امشب بغضه سخت تو گلوم نقش بسته...
چرا تموم نميشه...
چرا اين روزا تموم نميشن؟
با خيالت ميگذره....
همه اين روزاي تنهايي....
بي تو تو اين كوچه ها...
من و غصه و رهايي...
رهايي از دستاي تو...
دستايي كه مهربون بود باهام...
خسته شدم از همه چي...
از اين صبر هاي بي انتها...
از اين شب هاي بي انتها...
از اين "فرياد هاي بي صدا"...!
---------------------------------------
شرمنده ديگه...!
دلم خيلي پر بود!
خيلييييي!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

میدونی درد یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟
درد یعنی اشکت رو نامه سفیدت....یعنی حس داشتن به نامزد رفیقت...
مرگ برات بهتر باشه تا تحمل این درد....یعنی گریه خون آلود یه مرد....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

parinaz_sa

New Member
ارسال ها
16
لایک ها
25
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

وقتی حس میکنی سنگین ترین کوله بار برای دیگران هستی وقتی حالت بده..خیلی بد...وقتی نمیدونی داری تاوان چی رو پس میدی...من رسیدم به خلا به هیچ..به بالش تنهایی اب..به فکر قتل یک روح..من قاتلم..اسلحه دارم من دارم خودمو تهدید میکنم..من قاتلم قاتل خودم..و زندگی پوچ واژه ای فریبنده..کاش میخوابیدم دست هایم را کنارم میگذاشتند و قبله رو به من میشد..و بلند میگفتم .....بدرود..بدرود ای تمامی گرگ های گرسنه ای تمام بال خای خسته..بدرود
 

iman HN

New Member
ارسال ها
1,757
لایک ها
2,646
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

"روزگارا که چنین سخت به من میگیری!
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست...
گرچه دلگیر تر از دیروزم
گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند
لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست...زندگی باید کرد!"

تقدیم به او...
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

‏(به تقلید از‎ [MENTION=17301]amirhosyn[/MENTION])
دختر است دیگر:)
.
.
.
گاهی دلش میخواهد تنها باشد و خریدار هق هق خودش باشد...
.
.
.
.
گاهی دلش میخواهد حرف نزند و تو بفهمی چه می گوید...
.
.
.
.
گاهی دلش میخواهد با تو تا دور ترین قله ها سفر کند!و تو کنارش باشی تا هر جا که خواست برود...
.
.
.
.
دختر است دیگر...
.
.
.
گاهی دوست دارد با مشت به سینه ات بکوبد و زیر لب بگوید:لعنتی...
ته دلش جمله را اینجوری ادامه دهد:...دلم برات تنگ شده!‏ اینجا جای منه ها...
.
.
.
.
گاهی دلش میخواد فارغ از همه دنیا به تو تکیه کند و هیچ باری روی دوشش نباشد...
.
.
.
.
دختر است دیگر :)
زود می شکند...
((به قلم آبی ثنا احمدی..‏))‏
--------------
18:28
2014.01.23
1392.11.03
thursday
 

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

به آرامی آغاز به مردن خواهی کرد اگر سفر نکنی
اگر کتاب نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نکنی
به آرامی آغاز به مردن خواهی کرد
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
اگر برده عادات خود شوی
اگر همیشه از راههای تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر لحظه های زندگی را درک نکنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی
تو به آرامی آغاز به مردن خواهی کرد
اگر از شور و حرارت
از احساسات سرکش
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند
دوری کنی.
اگر هنگامی که با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی،
آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی.
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
نوشته شده توسط من و همکاری یکی از دوستان!
 

mohadaseh

New Member
ارسال ها
112
لایک ها
330
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

زلیـــــخــــــــــا !!! جـــــان یـــــوسفـــــت راستـــــش را بــــگـــــو ؛ بـــــه خـــــدایـــــت چـــــه گفتـــــی؟! کـــــه اینطـــــور پـــــا در میـــــانـــــی کـــــرد...؟
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

آرمین هر چی آرزو داشت تو یادش مرد...انگار خدا اونو آفرید و خوابش برد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

amirhosyn

New Member
ارسال ها
29
لایک ها
86
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

چه ساده آدما باهم آشنامیشن،
چه ساده وابسته میشن،
چه ساده علاقمندمیشن،
چه ساده دلبسته میشن،
چه ساده میگن دوست دارم،
چه ساده آدماعاشق میشن ،
چه ساده جدامیشن،
چه ساده فراموش میکنن،
ولی چرابه این فکرنمیکنن که شایدیکی سخت دلتنگ میشه....
 

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

همتــــــا هم نداری که آقا جـــــان...
وقت نبودنت به دلــــم وعده بدهم...
شاید مثل تو را پیدا کنم...
آقای بی همتای من بیـــــــــــــا...

برای تعجیل در فرج ظهور آقای بی همتا صلوات.

تقدیم به ساحت مقدس امام زمان (عج)
 

mohadaseh

New Member
ارسال ها
112
لایک ها
330
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

با تمام وجود گناه کردیم ودر تکرار ان اصرار ورزیدیم اما نه نعمت هایش را از ما گرفت ونه گناهانمان رافاش کردبیندیش اگر طاعتش کنیم چه می شود........ دکترشریعتی... این جمله مال من نبود،امابدجور حرف دلم بود......شرمنده خداجون....
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

گاهی نزدیکی هم سخت است...
سخت است نزدیک باشی ولی حتی نتوانی یک کلمه حرف بزنی...:(
سخت است در نیم متری ات باشد و تو حتی نتوانی سرت را بالا بگیری و به چشمانش نگاه کنی...:(
سخت است نفس هایش به صورتت بخورد و تو نتوانی رو برگردانی به سمت صاحب نفس ها...
آهای آدم ها...
سخت است نزدیکی...سخت است...:(
‏((‏ به قلم آبی ثنا احمدی))‏
---------------
00.16
2014.01.25
1392.11.05
saturday
 
بالا