پاسخ : دلنوشته ها
دارم مي سوزم...تو آتيشي كه هيزماشو خودم جمع كردم....
كبريتو دادم دستت...قرار نبود تا وقتي باهم از .سط هيزماي جمع كردمون نرفتيم بيرون اون كبريتو روشن كني تا من توش بمونمو تو بيرونش...
بهت گفتم صبر كن...گفتم صبر كن منم بيام...
قرار بود باهم بريم...تو رفتيو فكر كردي منم كنارتم...اما متوجه نشدي كه لباسم به هيزما گير كرده...
كبريتو انداختي...
تو بيرون اون حلقه ي هيزمي بودي...حالا هم بيرون اون حلقه ي آتشيني...
اما من موندم تو اون هيزماي حلقوي!حالام بين يه عالمه آتيشم...
ديدي يه راه هست كه بياي و نجاتم بدي ... اما تا به سمت هم رفتيم...شدت آتيش سوزي بيشتر شد و ديگه هيچ راهي نموند...
ديگه نميبينمت
نيستي...
اين شعله هاي لعنتي نميذارن روي ماهتو ببينم
اين شعله ها تو رو از من گرفتنو ديگه انگار شديم هفت پشت غريبه...
غريبه هايي كه يه روز باهم آشنا بودن...
شريك درد و غم و شادي هم بودن...
اما اين شعله ها...
اين شعله هاي رنگي كه ميخواستيم خودمونو باهاشون گرم كنيم منو تو رو از هم گرفتن...
چيكار كنيم؟
چيكار كنيم تا ديگه انقد براي هم غريبه نباشيم؟
دلم گرفته
اين دوري...
اين شعله ها...
اين غريبگي ها...
همشوم منو دلتنگ تر ميكنه...
اين روزا زياد دلنوشته مي نويسم...
چون دلم زياد برات تنگ ميشه...
چون دلم زياد ميگيره...
ديگه از اينكه به خاطراتمون فكر كنمو اشك بريزم برام تكراري شدن!
يه چيز تازه ميخوام...
نه ...
كس ديگه منظورم نيست...
من فقط...
تو رو...
فقط تو رو ميخوام...
همه دلخوشيم اينه كه هنوز دوسم داري...
همه باورم اينه بالاخره آخرش منو تو با هميم...
همه اعتمادم اينه كه هنوز عاشقمي...
مثل همون روزا...
همون روزا كه ميگفتي اين دل مشغولي نميذاره به هدفام برسم...
ايراد نداره...بگذر..فعلا ازم بگذر...
چون منم ازت گذشتم...
بخاطر خودت...
ولي موقتي...
فقط تا همون روزي كه بايد نداشته باشمت...
فقط تا همون موقعي كه سرنوشتت معلوم بشه...
بعدش ديگه نميذارم...
ديگه نميذارم كسي تو رو از من بگيره...
فقط ميتونم تو اين فاصله ها و دلتنگيا براي اينكه حالت خوب شه بگم:
"دوست دارم"
هه!شايدم بهتر باشه اينو بگم:دوصت دارم با "ص" صابون كه همه تو كفش بمونن
همه موندن تو كفش البته...!
بذار بيشتر بمونن و من بيشتر به خودمو دلم افتخار كنم...
بذار به دلي كه بعد دل بستن به تو به هيچ كسي جز تو فكر نكرد واسه زندگيش افتخار كنم...
اون افتخار هم تازه با وجود تو به وجود اومد...
پس بذار به وجود موجود نازنيني مثل تو افتخار كنم