- ارسال ها
- 730
- لایک ها
- 521
- امتیاز
- 0
سلام به همه ی دوستان و ممنون بایت نظراتی که دادن...
................................................................................................................
اول یه گلایه میکنم از بعضی ها که اصلا نمیفهمم چرا اینقدر جو رو بهم میزنن... به نظر من درستش اینه که اگر هم با نظر یا ایده یا فکری مخالف هستیم، خیلی دوستانه نظرمون رو بگیم... اینطوری میتونیم توقع داشته باشیم که دیگران هم به ما احترام بذارن و دوستانه برخورد کنن... در نتیجه جوی آروم خواهیم داشت... اینطوری به کسی هم برنمیخوره و کدورتی پیش نمیاد...
................................................................................................................
من نظرم رو با نتیجه گیری از یه مثال تجربی خدمتتون عرض میکنم:
یه خلبانی بوده که توی یه سانحه ی هوایی به شدت مجروح میشه طوری که بعدها پزشکا تشخیص میدن که تا آخر عمرش فقط میتونه پلکش رو تکون بده...( یعنی در حد جانباز 99,99%!!!) حتی نفس کشیدنش هم به کمک دستگاه باید صورت بگیره... این آدم فلج کامل(!) با خودش فکر میکنه و میگه: "من باید با پای خودم از بیمارستان برم بیرون..." و بعدش خودشو تصور میکنه که داره با پای خودش از روی صندلی بلند میشه و از بیمارستان میره بیرون... اما آیا فقط فکرشو کرد؟! نخیر، با اون چیزی که میخاست همسو و همجهت شد... یعنی چی؟ یعنی اینکه سعی کرد خودش نفس بکشه... سعی کرد دست و پاشو تکون بده... و سعی کرد و سعی کرد... خوشو تجسم کرد که میتونه نفس بکشه راه بره... مثل آدمای عادی... و بازم سعی کرد و سعی کرد... با وجود اینکه دکترا میگفتن هیچ امیدی بهش نیست و ... ولی اون تونست... تنها چیزی که در اختیارش بود چی بود؟ یه جسم ناقص ولی یه ذهن و روح قدرتمند... اون با ذهنش خودش رو درمان کرد.. طوری که دقیقا به خواستش رسید و در سلامت کامل از بیمارستان با پاهای خودش خارج شد...
این آدم یکی از اوناییه که توی این فیلم صحبت میکنه و هیچ فرقی با آدمای عادی نداره...
................................................................................................................
من میخام بگم این قانون، فرضیه، خرافه، ... یا هر چیزی که اسمشو شما میذارین چیزی جدا از ما نیست... یعنی هیچکس نمیتونه وجود یه نیروی خارق العاده در وجود خودش رو انکار کنه... یه نیرویی که خاص انسانه...
این قانون نمیگه برو واسه خودت توهم بزن و فقط به توهمت فکر کن و مطمئن باش یه روز بهش میرسی... این قانون میگه درست زندگی کن... یعنی تصمیم بگیر و بدون هدفت چیه... بدون میخای به چی برسی... میخای توی این زندگیت چه چیزایی داشته باشی... این قانون میگه خواستت رو مشخص کن... به چیزایی که نمیخای فکر نکن... به چیزایی که میخای و از داشتنشون و رسیدن بهشون لذت میبری فکر کن... با خواسته هات همسو و همجهت شو... یعنی در جهت تحقق اونا تلاش کن... واسه رسیدن بهشون سعی کن... خودتو تصور کن طوری که به خواسته هات رسیدی و از داشتنشون لذت میبری و داری احساسشون میکنی...
آیا این حرف درستی نیست؟ زندگی ما غیر از این چیزا میتونه به چه چیز دیگه ای ربط داشته باشه؟ اگه تمام وقایع زندگی یک انسان رو بررسی کنید میبینید که توی زندگیش یه سری از اتفاقات بودن که بیشتر از همه به چشم میان و اونا اتفاقای سرنوشت سازن که به زندگی آدم جهت میدن و خیلی وقتا از این رو به اون رو میکنن... حالا چه قدر خوب میشه که این اتفاقای سرنوشت ساز توی زندگی ما اتفاقای خوبی باشن و اون چیزایی باشن که خودمون میخایم... یعنی خودمون انتخابشون کنیم... خودمون جذبشون کنیم... اون موقعس که از این زندگی لذت میبریم... چون اون چیزیه که خودمون میخایم... اینطوری انگیزمون واسه ادامه چندین برابر میشه و سعی میکنیم هر چه بهتر و بهترش کنیم... با انتخابای بهتر... با ایده های بهتر ... کارای بزرگتر و ... قانون جذب هم میگه این اتفاقای مهم رو که زندگی تو رو میسازن خودت جهت بده به سمتی که میخای و اونا هدفای تو هستن...
نظر شخصی خودم: "همه ی اینا ریشه در وجود خدا داره و بوسیله ی خدا در وجود انسان قرار داده شده... از اونجایی که این جهان هستی، نظامی دقیق و قانون مند داره، پس انسان میتونه با نیرویی که منشأ خدایی داره پی به این قوانین ببره... قوانینی که اول اثباتشون نه با قلم و کاغذ و ریاضیات بلکه با تجربه و مشاهده و... انجام شده." مثل همین SeCrEt... که به نظرم هیچ چیز جدیدی نمیگه و از واقعیتهایی حرف میزنه که وجود دارن و ما انسانها احساسشون میکنیم..."
................................................................................................................
ببخشید که طولانی شد...
................................................................................................................
اول یه گلایه میکنم از بعضی ها که اصلا نمیفهمم چرا اینقدر جو رو بهم میزنن... به نظر من درستش اینه که اگر هم با نظر یا ایده یا فکری مخالف هستیم، خیلی دوستانه نظرمون رو بگیم... اینطوری میتونیم توقع داشته باشیم که دیگران هم به ما احترام بذارن و دوستانه برخورد کنن... در نتیجه جوی آروم خواهیم داشت... اینطوری به کسی هم برنمیخوره و کدورتی پیش نمیاد...
................................................................................................................
من نظرم رو با نتیجه گیری از یه مثال تجربی خدمتتون عرض میکنم:
یه خلبانی بوده که توی یه سانحه ی هوایی به شدت مجروح میشه طوری که بعدها پزشکا تشخیص میدن که تا آخر عمرش فقط میتونه پلکش رو تکون بده...( یعنی در حد جانباز 99,99%!!!) حتی نفس کشیدنش هم به کمک دستگاه باید صورت بگیره... این آدم فلج کامل(!) با خودش فکر میکنه و میگه: "من باید با پای خودم از بیمارستان برم بیرون..." و بعدش خودشو تصور میکنه که داره با پای خودش از روی صندلی بلند میشه و از بیمارستان میره بیرون... اما آیا فقط فکرشو کرد؟! نخیر، با اون چیزی که میخاست همسو و همجهت شد... یعنی چی؟ یعنی اینکه سعی کرد خودش نفس بکشه... سعی کرد دست و پاشو تکون بده... و سعی کرد و سعی کرد... خوشو تجسم کرد که میتونه نفس بکشه راه بره... مثل آدمای عادی... و بازم سعی کرد و سعی کرد... با وجود اینکه دکترا میگفتن هیچ امیدی بهش نیست و ... ولی اون تونست... تنها چیزی که در اختیارش بود چی بود؟ یه جسم ناقص ولی یه ذهن و روح قدرتمند... اون با ذهنش خودش رو درمان کرد.. طوری که دقیقا به خواستش رسید و در سلامت کامل از بیمارستان با پاهای خودش خارج شد...
این آدم یکی از اوناییه که توی این فیلم صحبت میکنه و هیچ فرقی با آدمای عادی نداره...
................................................................................................................
من میخام بگم این قانون، فرضیه، خرافه، ... یا هر چیزی که اسمشو شما میذارین چیزی جدا از ما نیست... یعنی هیچکس نمیتونه وجود یه نیروی خارق العاده در وجود خودش رو انکار کنه... یه نیرویی که خاص انسانه...
این قانون نمیگه برو واسه خودت توهم بزن و فقط به توهمت فکر کن و مطمئن باش یه روز بهش میرسی... این قانون میگه درست زندگی کن... یعنی تصمیم بگیر و بدون هدفت چیه... بدون میخای به چی برسی... میخای توی این زندگیت چه چیزایی داشته باشی... این قانون میگه خواستت رو مشخص کن... به چیزایی که نمیخای فکر نکن... به چیزایی که میخای و از داشتنشون و رسیدن بهشون لذت میبری فکر کن... با خواسته هات همسو و همجهت شو... یعنی در جهت تحقق اونا تلاش کن... واسه رسیدن بهشون سعی کن... خودتو تصور کن طوری که به خواسته هات رسیدی و از داشتنشون لذت میبری و داری احساسشون میکنی...
آیا این حرف درستی نیست؟ زندگی ما غیر از این چیزا میتونه به چه چیز دیگه ای ربط داشته باشه؟ اگه تمام وقایع زندگی یک انسان رو بررسی کنید میبینید که توی زندگیش یه سری از اتفاقات بودن که بیشتر از همه به چشم میان و اونا اتفاقای سرنوشت سازن که به زندگی آدم جهت میدن و خیلی وقتا از این رو به اون رو میکنن... حالا چه قدر خوب میشه که این اتفاقای سرنوشت ساز توی زندگی ما اتفاقای خوبی باشن و اون چیزایی باشن که خودمون میخایم... یعنی خودمون انتخابشون کنیم... خودمون جذبشون کنیم... اون موقعس که از این زندگی لذت میبریم... چون اون چیزیه که خودمون میخایم... اینطوری انگیزمون واسه ادامه چندین برابر میشه و سعی میکنیم هر چه بهتر و بهترش کنیم... با انتخابای بهتر... با ایده های بهتر ... کارای بزرگتر و ... قانون جذب هم میگه این اتفاقای مهم رو که زندگی تو رو میسازن خودت جهت بده به سمتی که میخای و اونا هدفای تو هستن...
نظر شخصی خودم: "همه ی اینا ریشه در وجود خدا داره و بوسیله ی خدا در وجود انسان قرار داده شده... از اونجایی که این جهان هستی، نظامی دقیق و قانون مند داره، پس انسان میتونه با نیرویی که منشأ خدایی داره پی به این قوانین ببره... قوانینی که اول اثباتشون نه با قلم و کاغذ و ریاضیات بلکه با تجربه و مشاهده و... انجام شده." مثل همین SeCrEt... که به نظرم هیچ چیز جدیدی نمیگه و از واقعیتهایی حرف میزنه که وجود دارن و ما انسانها احساسشون میکنیم..."
................................................................................................................
ببخشید که طولانی شد...