سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
- وضعیت
پاسخ : سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
سر كلاس ادبيات بود منم كه خواب معلمه داشت خود آزمايا رو مي برسيد منم منشور داشتم معلمه منو صدا زد كه جوابو بگم منم نميدونستم كجاست بغليم بهم با دست نشون داد من هم كه هول شده بودم من ميجنگم تا ذلت نبينمو خوندم من ميجنگم تا لذت ببرم معلمه هم گير داد گفت تو ديوانه و جاني .. . هستي
سر كلاس ادبيات بود منم كه خواب معلمه داشت خود آزمايا رو مي برسيد منم منشور داشتم معلمه منو صدا زد كه جوابو بگم منم نميدونستم كجاست بغليم بهم با دست نشون داد من هم كه هول شده بودم من ميجنگم تا ذلت نبينمو خوندم من ميجنگم تا لذت ببرم معلمه هم گير داد گفت تو ديوانه و جاني .. . هستي
پاسخ : سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
امروز صبح زنگ زدم یه جایی برای شکایت از یه جای دیگه(جمله بندی رو!)
خلاصه یه 2 ساعت رو خودم کار کردم خودمو عصبانی جلوه بدم.
صحنه:
_سلام .بفرمایید...
_سلام ببخشید......
(ادامه بحث):83:
من(در حالی که عصبانی بودم):...آقا این چه حرفیه میزنید؟اصلا حرفای شما از بین و بُخ اشتباهه(همون بیخ و بن خودمون)
(من کف زمین ولو....:24
یه دونه دیگه:
بعد از المپیاد مرحله اول:
مدیر مدرسه (رو به دوستم):این زهرا...کیه که المپیاد قبول شده من نمیشناسمش!!!!
من(با صدایی بلند )روبه مدیرمون :ااااای خاک بر سرت....!
(فرااااااااااااااررررر)
امروز صبح زنگ زدم یه جایی برای شکایت از یه جای دیگه(جمله بندی رو!)
خلاصه یه 2 ساعت رو خودم کار کردم خودمو عصبانی جلوه بدم.
صحنه:
_سلام .بفرمایید...
_سلام ببخشید......
(ادامه بحث):83:
من(در حالی که عصبانی بودم):...آقا این چه حرفیه میزنید؟اصلا حرفای شما از بین و بُخ اشتباهه(همون بیخ و بن خودمون)
(من کف زمین ولو....:24
یه دونه دیگه:
بعد از المپیاد مرحله اول:
مدیر مدرسه (رو به دوستم):این زهرا...کیه که المپیاد قبول شده من نمیشناسمش!!!!
من(با صدایی بلند )روبه مدیرمون :ااااای خاک بر سرت....!
(فرااااااااااااااررررر)
- ارسال ها
- 1,326
- لایک ها
- 998
- امتیاز
- 113
پاسخ : سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
من یه سوال 20 موردی ترمودینامیک 0 شدم , چرا؟؟ همه ی سوالا مربوط به یه ماشین گرمایی بود که تو مورد اول توان رو میخواست.توان 100 میشد من 2 ضربدر 40 ضربدر 5 دوم رو نوشته بودم بعد جلوش نوشته بودم 120....معلممون کلن امتحاناش اینطوریه که یه سوال خرکی میده...کسی الف اشتباه حل کنه نابود میشه.
من یه سوال 20 موردی ترمودینامیک 0 شدم , چرا؟؟ همه ی سوالا مربوط به یه ماشین گرمایی بود که تو مورد اول توان رو میخواست.توان 100 میشد من 2 ضربدر 40 ضربدر 5 دوم رو نوشته بودم بعد جلوش نوشته بودم 120....معلممون کلن امتحاناش اینطوریه که یه سوال خرکی میده...کسی الف اشتباه حل کنه نابود میشه.
پاسخ : سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
دم بابات گرم!ایول!خ باحال بود!کلی خندیدم!دی:
یه روز صب مامانم بیدارم کرد برم مدرسه منم مانتو شلوارمو پوشیدم و بالشتمو گرفتم بغلم رفتم وسط حموم نشستم و سرمو گذاشتم روبالشتم خابیدم!!!!!!!!!
اینه اخر عاقبت کسی ک تا ساعت 3 میشینه زیست میخونه!دی:
ولی خیلی باحال بودا!خودم فکم افتاد!دی:
یه بار دیگه داشتم ب یه مسئله ی ریاضی فک میکردم پدرم گف برو کفشامو از جا کفشی بیار اینجا منم رفتم جعبه ی کفشو گذاشتم جلوپاش تا بپوشه!!!!!هه هه هه!کلا مست بودم!دی:
یه بار دیگه هم خاب بودم مامانم اومد برا نماز صبح بیدارم کنه بود و برام چایی اورده بود(کناز تختم رو میز گذاشته بود)بعد دیه بود من بلند نمیشم چند قطره اب ریخته بود روم منم ک وقتی از خاب بیدارم میکنن خیلی فرقی با یه شیگرسنه ندارن چایی داغ داغو ریخته بودم روش و قشنگ گرفته بودم خابیده بودم!!!!!دی:
جالبیش اینجاست وقتی صبح بلند شدم یادم نمیومد!!!دی:
کلا سوتی زیاده یادم نمیاد....
ولی خودمونیما کلا بکس سمپادی سوتیهاشون فاجعست!!!دی: دی: دی:
دم بابات گرم!ایول!خ باحال بود!کلی خندیدم!دی:
یه روز صب مامانم بیدارم کرد برم مدرسه منم مانتو شلوارمو پوشیدم و بالشتمو گرفتم بغلم رفتم وسط حموم نشستم و سرمو گذاشتم روبالشتم خابیدم!!!!!!!!!
اینه اخر عاقبت کسی ک تا ساعت 3 میشینه زیست میخونه!دی:
ولی خیلی باحال بودا!خودم فکم افتاد!دی:
یه بار دیگه داشتم ب یه مسئله ی ریاضی فک میکردم پدرم گف برو کفشامو از جا کفشی بیار اینجا منم رفتم جعبه ی کفشو گذاشتم جلوپاش تا بپوشه!!!!!هه هه هه!کلا مست بودم!دی:
یه بار دیگه هم خاب بودم مامانم اومد برا نماز صبح بیدارم کنه بود و برام چایی اورده بود(کناز تختم رو میز گذاشته بود)بعد دیه بود من بلند نمیشم چند قطره اب ریخته بود روم منم ک وقتی از خاب بیدارم میکنن خیلی فرقی با یه شیگرسنه ندارن چایی داغ داغو ریخته بودم روش و قشنگ گرفته بودم خابیده بودم!!!!!دی:
جالبیش اینجاست وقتی صبح بلند شدم یادم نمیومد!!!دی:
کلا سوتی زیاده یادم نمیاد....
ولی خودمونیما کلا بکس سمپادی سوتیهاشون فاجعست!!!دی: دی: دی:
پاسخ : سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
دم بابات گرم!ایول!خ باحال بود!کلی خندیدم!دی:
یه روز صب مامانم بیدارم کرد برم مدرسه منم مانتو شلوارمو پوشیدم و بالشتمو گرفتم بغلم رفتم وسط حموم نشستم و سرمو گذاشتم روبالشتم خابیدم!!!!!!!!!
اینه اخر عاقبت کسی ک تا ساعت 3 میشینه زیست میخونه!دی:
ولی خیلی باحال بودا!خودم فکم افتاد!دی:
یه بار دیگه داشتم ب یه مسئله ی ریاضی فک میکردم پدرم گف برو کفشامو از جا کفشی بیار اینجا منم رفتم جعبه ی کفشو گذاشتم جلوپاش تا بپوشه!!!!!هه هه هه!کلا مست بودم!دی:
یه بار دیگه هم خاب بودم مامانم اومد برا نماز صبح بیدارم کنه بود و برام چایی اورده بود(کناز تختم رو میز گذاشته بود)بعد دیه بود من بلند نمیشم چند قطره اب ریخته بود روم منم ک وقتی از خاب بیدارم میکنن خیلی فرقی با یه شیگرسنه ندارن چایی داغ داغو ریخته بودم روش و قشنگ گرفته بودم خابیده بودم!!!!!دی:
جالبیش اینجاست وقتی صبح بلند شدم یادم نمیومد!!!دی:
کلا سوتی زیاده یادم نمیاد....
ولی خودمونیما کلا بکس سمپادی سوتیهاشون فاجعست!!!دی: دی: دی:
دم بابات گرم!ایول!خ باحال بود!کلی خندیدم!دی:
یه روز صب مامانم بیدارم کرد برم مدرسه منم مانتو شلوارمو پوشیدم و بالشتمو گرفتم بغلم رفتم وسط حموم نشستم و سرمو گذاشتم روبالشتم خابیدم!!!!!!!!!
اینه اخر عاقبت کسی ک تا ساعت 3 میشینه زیست میخونه!دی:
ولی خیلی باحال بودا!خودم فکم افتاد!دی:
یه بار دیگه داشتم ب یه مسئله ی ریاضی فک میکردم پدرم گف برو کفشامو از جا کفشی بیار اینجا منم رفتم جعبه ی کفشو گذاشتم جلوپاش تا بپوشه!!!!!هه هه هه!کلا مست بودم!دی:
یه بار دیگه هم خاب بودم مامانم اومد برا نماز صبح بیدارم کنه بود و برام چایی اورده بود(کناز تختم رو میز گذاشته بود)بعد دیه بود من بلند نمیشم چند قطره اب ریخته بود روم منم ک وقتی از خاب بیدارم میکنن خیلی فرقی با یه شیگرسنه ندارن چایی داغ داغو ریخته بودم روش و قشنگ گرفته بودم خابیده بودم!!!!!دی:
جالبیش اینجاست وقتی صبح بلند شدم یادم نمیومد!!!دی:
کلا سوتی زیاده یادم نمیاد....
ولی خودمونیما کلا بکس سمپادی سوتیهاشون فاجعست!!!دی: دی: دی:
پاسخ : سوتي زياد ميدي؟ميشه واسه ماهم بگي بخنديم؟
دبیرمون تو حیاط بود. رنگ مانتوش به رنگ مانتو ما بود و سرمه ای.
داشت راه میرفت.یه دفعه من و دوستمو هل داد از بین ما رد شد!دوستم هم فک کرد یکی از بچه های مدرسه هست،برگشت یه دونه خوابوند پس گردن طرف. یه دفعه طرف برگشت دیدیم دبیرمونه!
ما ترکیده بودیم از خنده نمیتونستیم عذرخواهی کنیم.بیچاره خودش میگفت:اشکالی نداره....!چیزی نشد!
از بس ضربه محکم و کاری بود،مقنعه معلم تا حدودای دماغش اومده بود پاییین و با زاویه37 درجه!
دبیرمون تو حیاط بود. رنگ مانتوش به رنگ مانتو ما بود و سرمه ای.
داشت راه میرفت.یه دفعه من و دوستمو هل داد از بین ما رد شد!دوستم هم فک کرد یکی از بچه های مدرسه هست،برگشت یه دونه خوابوند پس گردن طرف. یه دفعه طرف برگشت دیدیم دبیرمونه!
ما ترکیده بودیم از خنده نمیتونستیم عذرخواهی کنیم.بیچاره خودش میگفت:اشکالی نداره....!چیزی نشد!
از بس ضربه محکم و کاری بود،مقنعه معلم تا حدودای دماغش اومده بود پاییین و با زاویه37 درجه!
- وضعیت