پاسخ : چگونه به زیست علاقه مند شویم؟
براي قسمت اول:
من اشتباه كردم. تنها نتيجه اي كه ميشه گرفت اينه كه تعداد اعضاي دو مجموعه با هم برابره ولي به نظر شما اگه از يه مجموعه ي نامتناهي يه چيز متناهي رو كم كنيم چقدر روي اون مجموعه ي اوليه تاثير ميذاره؟ ماكسيمم تاثيرش اينه كه جمله ي فيزيك كاملا زير مجموعه ي رياضيه رو به جمله ي فيزيك تقريبا زير مجموعه ي رياضيه تبديل مي كنه.
براي قسمت دوم:
به نقل از ويكي پديا:
Mathematical method
1- Understanding
2- Analysis
3- Synthesis
4- Review/Extend
آيا توي روش علمي از اينا استفاده نميشه؟ پس روش رياضياتي يه زير مجموعه از روش علميه پس روش رياضياتي هم يه نوع روش علميه.
تنها در صورتی می تونیم ریاضیات رو نامتناهی در نظر بگیریم که همه ی اصول فرض شده و قابل فرض رو[تا اینجا برای نامتناهی شدن کافیه،ولی این به تنهایی چیزی نیست که ما بهش می گیم ریاضیات] به علاوه ی همه ی قضایای استنتاج شده و نشده از این فروض رو جزء ریاضیات در نظر بگیریم که در این صورت می تونیم کاری مشابه در حق فیزیک هم انجام بدیم.
به این ترتیب که همه ی تعریفات احراز شده و نشده در فیزیک رو به علاوه ی تمام مقدار های اندازه گیری شده و نشده ی ممکن رو جزءی از فیزیک بدونیم!
که در این صورت فیزیک - ریاضیات به ما یک مجموعه ی نامتناهی خواهد داد که به هیچ وجه نمیشه ازش صرف نظر کرد.
درباره ی مورد دوم:
من این چیزی که تو ویکی پدیا ارایه شده رو به عنوان «روش ریاضی» قبول ندارم! و فکر هم نکنم فراتر از روش استنتاج منطقی در ریاضیات روشی عمومی وجود داشته باشه.
به همین دلیل می تونیم در طول تاریخ روش های بسیاری مختلف و گوناگونی در راستای پیشرفت در بسیاری از شاخه های ریاضیات ببینیم که با هم تفاوت های تا حدودی اساسی داشته اند!
مورد بعد هم اینکه ما به یک روش می گیم روش علمی اگر اون روش شامل آزمایشات تجربی بشه.
حالا با فرض وجود چیزی به نام روش ریاضی با مصادیقی که بهش اشاره کردی در زیر نشون میدم که این روش الزاما حتی زیر مجموعه ی روش علمی هم نیست!
1.معنای فهمیدن نه در ریاضیات و نه در علوم مشخص نیست و حتی در هر یک دیدگاه هایی وجود داره که ذاتا با هم متفاوته!کلا خیلی مبهمه
مثلا جان فون نویمن[ریاضیات] میگه:«ما در ریاضیات مطالب را نمیفهمیم، بلکه تنها به آنها عادت میکنیم.»
و هایزنبرگ به نقل از ولفگانگ پاولی [فیزیک]میگه:«فهمیدن یک نظریه یعنی دانایی بر محدوده ی کارایی آن و قابلیت پیشبینی یک پدیده در آن محدوده با آن.»[1]
و...
2.میشه گفت این مورد تو روش علمی وجود داره.
3.میشه گفت ین مورد تو روش علمی وجود داره.
4.بازنگری در روش علمی وجود داره ولی گسترش یک نظریه در محدوده ای که قرار نیست نظریه مون پاسخگو باشه تنها به شکل فرضیه سازی وجود داره و از مراحل روش علمی برای اثبات یک نظریه ی خاص نیست.
[1]من دقیق این جمله یادم نیست،ولی اطمینان میدم از نظر معنا کاملا با متن اصلی یکسانه،اگه دقیقشو می خواید برید به فصل «معنای فهمیدن در فیزیک نوین» از کتاب جزء و کل(فیزیک و ماورا) از ورنر کارل هایزنبرگ ترجمه ی حسین معصومی همدانی،مرکز نشر دانشگاهی
پ.ن:این احتمالا آخرین پست من در این تاپیک خواهد بود.