پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
ای بابا حیف که فاطمه درگیر کنکوره وگرنه مگه میشه من جسارت کنم در محضر ایشون خاطره بگم؟ نه خداییش هم سر غذا هم تو هتل هم تو ماشین هم تو راه و هم تو فروم ها خاطره ها رو فقط باید از زبون فاطمه گوش کرد
هم خوب میگه هم جزئیات یادشه هم دلتو میگیری و میخندی فقط !
برای من بهترین دو روز دوره یکی روز دختر بود و یکی هم روزی که رفتیم بازینو !
از صبح روز دختر که بهم تبریک گفتیم و اس ام اس هامون رو برای هم خوندیم فاطمه به عنوان "لیدر" مون در همه حاااال به سراغ آقای قدمگاهی عزیز رفت و از همون سر صبح پاشو کرد تو یه کفش که ما بستنی میخوایم
)) تازشم فقط "ما" میخوایم بعدشم فقطم "پریما دبل چاکلت میکس بری" باشه !
منم سر ظهر خسته از تحقیقات بسیار رفتم اتاق فاطمه اینا دیدم واااااااای بستنیییییییییییییی ! بستنی جانم رو برداشتم رفتم اتاق خودمون .. البته اونی که میخواستیم نبود اما چسبید دستشون درد نکنه
اون روزم قرار بود تا ساعت 4 عصر ما 6 تا سوال رو جواب بدیم و تحویل بدیم بخاطر همین من از 4صبح به کوب پای مقالات بودم تا ناهار
بعد ناهارم برگشتم و جوابهایی که پیدا کرده بودم رو نوشتم .. به ما اعلام کردن که عصر یه مسابقه ی خلاقیت با مدرسان نانو داریم آقای قدمگاهی گفتن گروهبندیام با خودشونه دیگه دخترا گیس و گیس کشی ، پسرا مشت و مشت زنی راه نندازن .. 10 گروه 7-8 نفره از دانش آموزان و مدرسان
قبل از رفتن سر مسابقه هم اعلام کردن که به مناسبت روز دختر میخوان به پسرا کادو بدن حالا پسرا میخندیدن دخترا اعتراض داشتن و آقای قدمگاهیم با خنده دونه دونه فلش های باشگاه رو میداد به آقایون
فاطمه گفت سرکاریه بچه ها صبر کنید الان میاد .. منم گفتم برای ما حتما بهتر از اینا ست تا اینکه آقای قدمگاهی اومدن و از همون فلش ها به مام دادن .. هرچند ما همچنان اعتراضه رو داشتیم
))
مسابقه هم خیلی پر از هیجان بود .. خوبیش این بود که من ثناسادات عزیز رو دیدم
10 گروه بودیم به مدت 50 دقیقه فرصت داشتیم که با 10 تا کاغذ روزنامه ی خیلی نازک که 6تاش بزرگ بودن و 4تاش کوچیک بلندترین و زیبا ترین و مستحکم ترین برج کاغذی رو بسازیم
گروه ما من و شکیبا (دانشجو) و صبا (یعقوبی) زینب (منتصری) با 4تا دیگه از مدرسان بودیم از وقتی زمان شروع شد دست به کار شدیم و هرکی به یه شکلی ایده میداد کار میکرد نظرات همه عالی بود مخصوصا شکیبا و کار قشنگی که صبا داشت .. آخرش که دیدیم واینمیسته من گفتم سه پایه براش بزنیم این سه پایه هام زاویه ی بینشون 120 درجه بود
از نظر ارتفاع جزو 3 تای اول بود .. زیباییشم بنظر ما خوب بود مونده بود تست استحکامش که مجبور شدیم منتقلش کنیم به یه سالن دیگه
در این جابه جایی ها این زاویه ی 120 درجه ی پایه های ما بهم خورد یکمی بنظر میرسید که شاید از یه طرف استحکام نداشته باشه .. البته فقط بنظر میرسید ها .. در حقیقت اینطور نبود
تست اول هر برج رو از یه سمتی که خود گروه میخواست فوووت میکردن .. برج ما از سمتی که میخواستیم فوت کردن که باعث شد گروه آقای افسری ( شامل آقای انصاری و آقای فرهادپور و فکر کنم آقای مجیدی .. بقیش یادم نیس) اعتراض کنند
ما هم پر از استرس و هیجان
من که زمان و مکان انگار یادم نبود فقط با جیغ و صدای بلند جواب اعتراضات رو میدادم
تست فوت که تموم شد بار دوم با دست ضربه زدن
تو هر مرحله چند تا برج ریختن و از دور حذف شدن که همراه میشد با دست و جیغ و هورا (!!) فضای خیلی خوب و قشنگ و صمیمی و پر از خنده و فانی بود همه فقط میخندیدن و شوخی میکردن
تو مراحل آخر دیگه برج ما مونده بود و برج گروه اقای افسری
برج گروه آقای افسری واقعا کار تمیزی بود به قول خودشون بدون گره زدن به حالت مشعلی ارتفاع خوبی داده بودند و سه پایه هاشم دقیقا اندازه و جور بود .. من خودم اون حلقه ای که سه پایه ها رو بهش متصل کرده بودن رو خیلی پسندیدم چون واقعا اندازه و خوب بود
آقای افسری خب من احساس میکردم که قیافشون آشناست انگار دیدمشون قبل مسابقه اما خیلی یادم نبود اسمشون رو که ایشون آقای افسری همسر سرپرستمون خانم قاسمی اند ..
بعد این سوتی من باعث شد که چند بار با ایشون به شدت کل کل کنم که شب وقتی فهمیدم ایشون آقای افسری بودند فقط دو دستی محکم کوبیدم تو سرم
)))
انقدیم که بعضیا گیر داده بودن به برج ما داوره با پا چند بار و از چند طرف به برج عزیزمان ضربه زدن که باز هم مثه کوه سر جاش واستاد
اما خب آخرش که میخواستن نتایج رو اعلام کنند افتاد ( اونم فقط از شدت ضربه ها و جراحات )
نتایجم که اعلام شد گروه ما 139 امتیاز از 150 امتیاز گروه اول شد.. حالا جیییغ و خنده و بغل و شادی و اینا رو که بگذریم رفتیم ببینیم چقدر میخوان جایزه بدن
که گفتن 700 تومن رو تقسیم به 8 کنید نفری حدود 85تومن مبارکتون باشه
دیگه اینجا بود که یه شور اعتراضی دیگه بر ما غالب شد و رو به این داور و اون داور گفتم که اقااااا
امروز روز دختررررررررره !!! حالام که دخترا برنده شدن .. بکنیدش 800 تومن نفری 100 بشه
انقد بحث کردیم صحبت کردیم تا آخر به لطف روز دختر چیزی که میخواستیم شد کلا روز دختر خوبی بود امتیازات و مزایای زیادی برای دخترا داشت.
اون روز هرچی بی انضباطی داشتیم از تاخیر و جا گذاشتن لپ تاپ و کیف لپ تاپ و شارژر های لپ تاپ و دیر جواب دادن سوالات و جا گذاشتن کلید روی در و باز موندن در سوئیت و ... همه و همه به لطف روز دختر بخشیده شد.