تبریک و گزارش نانویی 93
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
به هر حال نه دلیلی داره و نه در شان ماست که بخوایم این بحث رو کش بدیم، حداقل من جمع بندی خودم و البته جواب چنتا سوال رو میگم.
1- بنده فایلی که بچه ها برا اعتراض به سوال های مرحله اول داشتند رو به یکی از دوستان باشگاه میل کردم و در 2 نوبت یک بار حضوری و یکبار مفصل وایبری با اون مسئول محترم صحبت کردم و هر چی ما دلیل و برهان میاوردیم ایشون میفرمودن به نظر من سوال درسته، من 10 خط تایپ میکردم و ایشون میفرمودن من میگم اون درسته.
2- لازم به ذکر هست اگه تغییراتی که تو جواب ها گفته بودم اتفاق میافتاد نفر 31 که شاگرد عزیزم فاضل مجید فر بود نمیتونست بره تو دوره.
3- تقریبا سال دوم برگزاری المپیاد بنده به صورت حضوری رفتم دفتر باشگاه (دفتر قدیم که سمت مطهری بود) اونجا پیشنهاد های مفصلی دادم که تقریبا اون دوستمون تو این مایه ها جواب داد که همینی که هست.
4- پارسال هم مفصل نظراتم رو به دوستان دادم ولی هیچ اتفاقی نیافتاد.................
جمع بندی:
1- با توجه به ساختار برگزاری المپیاد که ستاد نانو المپیاد رو برون سپاری کرده به باشگاه نانو، دوستان به هیچ وجه دوس ندارن که المپیاد از انحصارشون بیرون بیاد و این دلیل اصلی به رسمیت نشناختن المپیاد نانو توسط باشگاه نخبگان هست و سهمیه نداشتن و ... معلول همین داستان.
2- تقریبا همین کادر که المپیاد رو برگزار کردن البته با یه فکر سازنده تر بهترین گزینه برای ادامه این مسیر هستن.
3- ساختار اجرایی خیلی خوب هست اما ساختار علمی و کیفیت المپیاد واقعا ضعف داره و تلاش دوستان اینه که فقط با بقیه المپیاد ها متفاوت باشن.
4- بنده به هیچ عنوان کار اجرایی دوس ندارم و تحت هیچ شرایطی جز معلمی نمیخوام هیچ سمتی داشته باشم ولی این که عوامل اصلی اجرای المپیاد کلاس دارن واقعا جای تاسف داره...
5- بنده پارسال با ایمان اسکویی تو اردو آشنا شدم و الانم افتخار این رو دارم که هنوز باهاش دوستم، اونجا هم ایرادای کارش رو بهش گفتم و یه بحث علمی داغ با هم داشتم (با خیلی ها این بحث رو داشتم) اولین جمله ای رو هم که به دوستان میگفتم این بود که من داور نیستم و اگر دوس داری در رابطه با کارتون صحبت کنیم. امسال سطح بچه ها پایین تر بود ولی علتش این بود که بچه ها یک دفعه با یه موضوع جدید آشنا شدن که یه دنیا بحث توش هست و چون بچه های با تجربه تر کمتر بودن جواب کمتری به سوال ها میدادن.
6- واقعا ضربه روحی که باشگاه با دادن فقط 9 مدال به بچه ها زد رو نمیدونم چی بگم، به فکر بچه های خودم هم نیستم چون یه نقره و یه برنز گرفتن و اونی که دیپلم گرفته برام از هر دو اونا با ارزش تره ولی خوبه دوستان بدونن که دیپلم افتخار در المپیاد های دنیا یعنی عدم صلاحیت علمی. وقتی شما به 21نفر دیپلم دادی یعنی خودتون هم خودتون رو قبول ندادید.
7- راستی جوایز امسال چرا انقدر کمتر از پارسال بود؟ دلیلش هزینه کردن برای مدیران نبود؟ ترویج باید از طریق دانش آموزان صورت بگیره نه از طریق مدیر پژوهش... الان کلی از بچه ها نامید هستن و اون مدیر ها اصلا یادشون نمیاد چه همایشی شرکت کردن...
8- خیلی حرف های اساسی تر دارم که فکر نکنم سودی داشته باشه بگم
موفق باشید
به هر حال نه دلیلی داره و نه در شان ماست که بخوایم این بحث رو کش بدیم، حداقل من جمع بندی خودم و البته جواب چنتا سوال رو میگم.
1- بنده فایلی که بچه ها برا اعتراض به سوال های مرحله اول داشتند رو به یکی از دوستان باشگاه میل کردم و در 2 نوبت یک بار حضوری و یکبار مفصل وایبری با اون مسئول محترم صحبت کردم و هر چی ما دلیل و برهان میاوردیم ایشون میفرمودن به نظر من سوال درسته، من 10 خط تایپ میکردم و ایشون میفرمودن من میگم اون درسته.
2- لازم به ذکر هست اگه تغییراتی که تو جواب ها گفته بودم اتفاق میافتاد نفر 31 که شاگرد عزیزم فاضل مجید فر بود نمیتونست بره تو دوره.
3- تقریبا سال دوم برگزاری المپیاد بنده به صورت حضوری رفتم دفتر باشگاه (دفتر قدیم که سمت مطهری بود) اونجا پیشنهاد های مفصلی دادم که تقریبا اون دوستمون تو این مایه ها جواب داد که همینی که هست.
4- پارسال هم مفصل نظراتم رو به دوستان دادم ولی هیچ اتفاقی نیافتاد.................
جمع بندی:
1- با توجه به ساختار برگزاری المپیاد که ستاد نانو المپیاد رو برون سپاری کرده به باشگاه نانو، دوستان به هیچ وجه دوس ندارن که المپیاد از انحصارشون بیرون بیاد و این دلیل اصلی به رسمیت نشناختن المپیاد نانو توسط باشگاه نخبگان هست و سهمیه نداشتن و ... معلول همین داستان.
2- تقریبا همین کادر که المپیاد رو برگزار کردن البته با یه فکر سازنده تر بهترین گزینه برای ادامه این مسیر هستن.
3- ساختار اجرایی خیلی خوب هست اما ساختار علمی و کیفیت المپیاد واقعا ضعف داره و تلاش دوستان اینه که فقط با بقیه المپیاد ها متفاوت باشن.
4- بنده به هیچ عنوان کار اجرایی دوس ندارم و تحت هیچ شرایطی جز معلمی نمیخوام هیچ سمتی داشته باشم ولی این که عوامل اصلی اجرای المپیاد کلاس دارن واقعا جای تاسف داره...
5- بنده پارسال با ایمان اسکویی تو اردو آشنا شدم و الانم افتخار این رو دارم که هنوز باهاش دوستم، اونجا هم ایرادای کارش رو بهش گفتم و یه بحث علمی داغ با هم داشتم (با خیلی ها این بحث رو داشتم) اولین جمله ای رو هم که به دوستان میگفتم این بود که من داور نیستم و اگر دوس داری در رابطه با کارتون صحبت کنیم. امسال سطح بچه ها پایین تر بود ولی علتش این بود که بچه ها یک دفعه با یه موضوع جدید آشنا شدن که یه دنیا بحث توش هست و چون بچه های با تجربه تر کمتر بودن جواب کمتری به سوال ها میدادن.
6- واقعا ضربه روحی که باشگاه با دادن فقط 9 مدال به بچه ها زد رو نمیدونم چی بگم، به فکر بچه های خودم هم نیستم چون یه نقره و یه برنز گرفتن و اونی که دیپلم گرفته برام از هر دو اونا با ارزش تره ولی خوبه دوستان بدونن که دیپلم افتخار در المپیاد های دنیا یعنی عدم صلاحیت علمی. وقتی شما به 21نفر دیپلم دادی یعنی خودتون هم خودتون رو قبول ندادید.
7- راستی جوایز امسال چرا انقدر کمتر از پارسال بود؟ دلیلش هزینه کردن برای مدیران نبود؟ ترویج باید از طریق دانش آموزان صورت بگیره نه از طریق مدیر پژوهش... الان کلی از بچه ها نامید هستن و اون مدیر ها اصلا یادشون نمیاد چه همایشی شرکت کردن...
8- خیلی حرف های اساسی تر دارم که فکر نکنم سودی داشته باشه بگم
موفق باشید
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
بله خدا خیرشون بده.همچنین خدا خیره کسی رو بده که خیلی خوب حالیشه و خوب راهنمایی دیگران میکنه ! خوب به سوالاتشون جواب میده!واااقعا خدا خیره همچین آدمی بده!!!
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
بازم ممنون از شما آقای بابایی که تلاش کردید برای تغییر پاسخ بعضی سوالات!
والله من تو خرداد یه ایمیل طولانی فرستادم به ایمیل باجگاه
بعد یه نظر طولانی همراه با پیشنهاداتمم فرستادم به باشگاه، سایت.
عمق بی فایده بودن نظرات ما رو الان دبرم که نوشتید
10خط تایپ میکردم....
و در نهایت فایده ای نداشت
خ
ط چهارم "دیدم"
بهرحال آقای بابایی بسیار سپاس گزارم.دیگه دوره
پنجم گذشت.
سال دیگه خدا میدونه چی میشه ........
بله خدا خیرشون بده.همچنین خدا خیره کسی رو بده که خیلی خوب حالیشه و خوب راهنمایی دیگران میکنه ! خوب به سوالاتشون جواب میده!واااقعا خدا خیره همچین آدمی بده!!!
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
بازم ممنون از شما آقای بابایی که تلاش کردید برای تغییر پاسخ بعضی سوالات!
والله من تو خرداد یه ایمیل طولانی فرستادم به ایمیل باجگاه
بعد یه نظر طولانی همراه با پیشنهاداتمم فرستادم به باشگاه، سایت.
عمق بی فایده بودن نظرات ما رو الان دبرم که نوشتید
10خط تایپ میکردم....
و در نهایت فایده ای نداشت
خ
ط چهارم "دیدم"
بهرحال آقای بابایی بسیار سپاس گزارم.دیگه دوره
پنجم گذشت.
سال دیگه خدا میدونه چی میشه ........
- ارسال ها
- 263
- لایک ها
- 225
- امتیاز
- 0
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
البته سوال اشتباه چیزیه که تو آزمون هایی علمی ما اعم از کنکور رایجه و معمولا قبول نکردن اشتباه هم طبیعیه ... که البته در کل چیز بدیه.
.
یک سوال داشتم از آقای بابایی و آقای شلاگه و دوستان دیگه ای که با دوره سروکار داشتند : به نظرتون المپیاد نانو به سطحی از علم رسیده که واقعا قبولی هاش شایستگی سهمیه رو مثل المپیاد های دیگه داشته باشند؟ (استفهام انکاری نیست ها واقعا دارم سوال می پرسم! )
.
متاسفانه اینکه یک نفر به تنهایی انتقاد کنه کار ساز نیست و چیزی که خودم بهش رسیدم اینه که انتقاد به باشگاه از طریق ایمیل و توی سایتشون اصلا فایده نداره چون به اون دو بخش رسیدگی نمیشه اصلا! باید حرکات اساسی تری انجام داد و یا از درون سیستم درستش کرد ....
و البته اینم بگم که هر انتقادی هم بجا نیست، چون بالاخره یک سری چیز هایی داخل باشگاه می گذره که ما ازش خبر نداریم ، نمونش این انتقاده که چرا بیشتر از 30 نفر نمی گیرید؟ خوب چون واقعا امکاناتشو ندارند!
.
به نظرم بخشی از دلایل کم شدن جایزه ها به هزینه ای که برای برگزیدگان استانی خرج شد میشه ... که میشه گفت تقریبا در راستای ترویج نانو بود، ولی تاکید می کنم تقریبا! میتونست بهتر باشه!
.
در ضمن من حرفی که مبنی بر نفرستادن اعتراض ها زدم رو پس میگیرم (آخه دوستان می گفتند بیخیالش شدند!)
ولی خوب هنوز سر اینکه آیا سوال ها خوب بوده یا بد به یک جمع بندی نرسیدم ....
البته سوال اشتباه چیزیه که تو آزمون هایی علمی ما اعم از کنکور رایجه و معمولا قبول نکردن اشتباه هم طبیعیه ... که البته در کل چیز بدیه.
.
یک سوال داشتم از آقای بابایی و آقای شلاگه و دوستان دیگه ای که با دوره سروکار داشتند : به نظرتون المپیاد نانو به سطحی از علم رسیده که واقعا قبولی هاش شایستگی سهمیه رو مثل المپیاد های دیگه داشته باشند؟ (استفهام انکاری نیست ها واقعا دارم سوال می پرسم!
).
متاسفانه اینکه یک نفر به تنهایی انتقاد کنه کار ساز نیست و چیزی که خودم بهش رسیدم اینه که انتقاد به باشگاه از طریق ایمیل و توی سایتشون اصلا فایده نداره چون به اون دو بخش رسیدگی نمیشه اصلا! باید حرکات اساسی تری انجام داد و یا از درون سیستم درستش کرد ....
و البته اینم بگم که هر انتقادی هم بجا نیست، چون بالاخره یک سری چیز هایی داخل باشگاه می گذره که ما ازش خبر نداریم ، نمونش این انتقاده که چرا بیشتر از 30 نفر نمی گیرید؟ خوب چون واقعا امکاناتشو ندارند!
.
به نظرم بخشی از دلایل کم شدن جایزه ها به هزینه ای که برای برگزیدگان استانی خرج شد میشه ... که میشه گفت تقریبا در راستای ترویج نانو بود، ولی تاکید می کنم تقریبا! میتونست بهتر باشه!
.
در ضمن من حرفی که مبنی بر نفرستادن اعتراض ها زدم رو پس میگیرم (آخه دوستان می گفتند بیخیالش شدند!)
ولی خوب هنوز سر اینکه آیا سوال ها خوب بوده یا بد به یک جمع بندی نرسیدم ....
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
انگار بعضی از دوستان خصوصا آقای بابایی از حرفای من ناراحت شدن...اولا بگم که من اصلا قصدم توهین یا بی احترامی نبوده...ثانیا هم تقریبا هر نقص یا اشتباهی دیدم به مسوولین گفتم هزار بار هم به زبونای مختلف گفتم که این همه برنامه همزمان با المبیاد برگزار کردن نتیجه ی خوبی نداره... ولی وقتی دیدم همه اینجا دارن از نقصای دوره ی امسال میگن خواستم یکم از خوبیا و نقاط قوت امسال بگم که بحثی که داریم به تعادل برسه که متاسفانه بعضیا منظور منو اشتباه فهمیدن و شروع کردن به تیکه انداختن... مطمین باشید اگه میدیدم اینجا همه دارن فقط از خوبیای دوره میگن من ضعفا رو میگفتم چون به نظرم بحث باید متعادل جلو بره و خوبی ها و ضعف های هر دو طرف کاملا گفته بشه...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
خیلی ممنون از جمع بندیتون..فقط یه چیزی که به نظرم اشکال اساسی دوره امسال بود افراط و تفریط بود...مثلا رقابت فدای یادگیری شد در حالی که باید توی المبیاد به یه تعادل بین این دو مورد رسید... یا ترویج هم باید از طریق دانش آموزان باشه همه پژوهشسراها که متاسفانه امسال توجه زیاد به پژوهشسراها کیفیت دوره ی بچه ها رو تحت الشعاع قرار داد... در کل تعادل بهترین راه پیشرفته که ان شا الله با همکاری همه ی دوستان همه ی ما بتونبم به این سمت حرکت کنیم.
انگار بعضی از دوستان خصوصا آقای بابایی از حرفای من ناراحت شدن...اولا بگم که من اصلا قصدم توهین یا بی احترامی نبوده...ثانیا هم تقریبا هر نقص یا اشتباهی دیدم به مسوولین گفتم هزار بار هم به زبونای مختلف گفتم که این همه برنامه همزمان با المبیاد برگزار کردن نتیجه ی خوبی نداره... ولی وقتی دیدم همه اینجا دارن از نقصای دوره ی امسال میگن خواستم یکم از خوبیا و نقاط قوت امسال بگم که بحثی که داریم به تعادل برسه که متاسفانه بعضیا منظور منو اشتباه فهمیدن و شروع کردن به تیکه انداختن... مطمین باشید اگه میدیدم اینجا همه دارن فقط از خوبیای دوره میگن من ضعفا رو میگفتم چون به نظرم بحث باید متعادل جلو بره و خوبی ها و ضعف های هر دو طرف کاملا گفته بشه...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
خیلی ممنون از جمع بندیتون..فقط یه چیزی که به نظرم اشکال اساسی دوره امسال بود افراط و تفریط بود...مثلا رقابت فدای یادگیری شد در حالی که باید توی المبیاد به یه تعادل بین این دو مورد رسید... یا ترویج هم باید از طریق دانش آموزان باشه همه پژوهشسراها که متاسفانه امسال توجه زیاد به پژوهشسراها کیفیت دوره ی بچه ها رو تحت الشعاع قرار داد... در کل تعادل بهترین راه پیشرفته که ان شا الله با همکاری همه ی دوستان همه ی ما بتونبم به این سمت حرکت کنیم.
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
مشکل خیلی از ماها اینه که تا یه بحث جدید شروع میشه همه از همون اول جبهه گیری می کنیم و میخوایم نظراتمونو به بقیه بقبولونیم...از انتقادای تند و تیز شروع می کنیم و دنبال مقصر می گردیم... با خوندن همین چند صفحه میشه فهمید خیلیا از نحوه برگزاری دوره امسال ناراضی بودن ولی به جای چاره اندیشی داریم مدام تو سر باشگاه و مسئولین میزنیم که این چه وضعشه ؟! خوب یکم واقع بینانه تر به قضیه نگاه کنیم... باشگاه واسه تمام برنامه هاش(به قول دوستان بی برنامگیاش) مطمئنا یه هدف خاص داشته که به فکر منفعت طلبیه خودشم نبوده... حالا اگه چندین برنامه باهم تو اون ده روز اجرا شده اگه کیفیت کار بچه ها پایین اومده اگه تعداد مدالا کم بوده اگه اگه اگه ... نمیشه منکر بخشای خوب و مفید دوره هم شد...
شایستگی رو شما چی تعریف می کنین؟ این که همه فن حریف باشن؟ به همه چی وارد باشن و بفهمن؟ یا بیان iq-eq شونو بسنجن ؟ بچه های المپیادهای دیگه چه جورین؟ مگه غیر از اینه که تو یه درس وحشتناک کار میکنن؟ و البته که عالیم هستن... بچه هایی که من دیدم جدای از باهوشی خلاق اند و ایده های بکر دارن پژوهشگر بار اومدن و هدف های والاتری دارن که چه با سهمیه چه بی سهمیه وارد دانشگاه شن دارن براش تلاش می کنن... اینم قبول دارم که دغدغه ی کنکور نداشتن چند سال جلوتر میندازشون...
تعادل همه جا لازمه... شما که هم به عنوان دانش آموز و هم استاد دوره هارو از نزدیک لمس کردید مطمئنا نظرات سازندتون لازمه که اینجام گفته بشه تا برا بقیه هم روشن شه که تا الان چه اتفاقاتی افتاده و کسی یه طرفه به قاضی نره...
اتفاقا دلیل داره اونم آینده ی المپیاده... نباید به سادگی ازش گذشت... مگه چه اتفاقی افتاده که خدای نکرده شان و شخصیت کسی بخواد زیر سوال بره؟ انتقاد و پیشنهاد همه جا لازمه... حتی اگه به بدترین شکل ممکن هم گفته بشه نکات خوبی میشه از توش در آورد...
به اضافه همکاری و همفکری...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
مشکل خیلی از ماها اینه که تا یه بحث جدید شروع میشه همه از همون اول جبهه گیری می کنیم و میخوایم نظراتمونو به بقیه بقبولونیم...از انتقادای تند و تیز شروع می کنیم و دنبال مقصر می گردیم... با خوندن همین چند صفحه میشه فهمید خیلیا از نحوه برگزاری دوره امسال ناراضی بودن ولی به جای چاره اندیشی داریم مدام تو سر باشگاه و مسئولین میزنیم که این چه وضعشه ؟! خوب یکم واقع بینانه تر به قضیه نگاه کنیم... باشگاه واسه تمام برنامه هاش(به قول دوستان بی برنامگیاش) مطمئنا یه هدف خاص داشته که به فکر منفعت طلبیه خودشم نبوده... حالا اگه چندین برنامه باهم تو اون ده روز اجرا شده اگه کیفیت کار بچه ها پایین اومده اگه تعداد مدالا کم بوده اگه اگه اگه ... نمیشه منکر بخشای خوب و مفید دوره هم شد...
شایستگی رو شما چی تعریف می کنین؟ این که همه فن حریف باشن؟ به همه چی وارد باشن و بفهمن؟ یا بیان IQ-EQ شونو بسنجن ؟ بچه های المپیادهای دیگه چه جورین؟ مگه غیر از اینه که تو یه درس وحشتناک کار میکنن؟ و البته که عالیم هستن... بچه هایی که من دیدم جدای از باهوشی خلاق اند و ایده های بکر دارن پژوهشگر بار اومدن و هدف های والاتری دارن که چه با سهمیه چه بی سهمیه وارد دانشگاه شن دارن براش تلاش می کنن... اینم قبول دارم که دغدغه ی کنکور نداشتن چند سال جلوتر میندازشون...
تعادل همه جا لازمه... شما که هم به عنوان دانش آموز و هم استاد دوره هارو از نزدیک لمس کردید مطمئنا نظرات سازندتون لازمه که اینجام گفته بشه تا برا بقیه هم روشن شه که تا الان چه اتفاقاتی افتاده و کسی یه طرفه به قاضی نره...
اتفاقا دلیل داره اونم آینده ی المپیاده... نباید به سادگی ازش گذشت... مگه چه اتفاقی افتاده که خدای نکرده شان و شخصیت کسی بخواد زیر سوال بره؟ انتقاد و پیشنهاد همه جا لازمه... حتی اگه به بدترین شکل ممکن هم گفته بشه نکات خوبی میشه از توش در آورد...
به اضافه همکاری و همفکری...
مشکل خیلی از ماها اینه که تا یه بحث جدید شروع میشه همه از همون اول جبهه گیری می کنیم و میخوایم نظراتمونو به بقیه بقبولونیم...از انتقادای تند و تیز شروع می کنیم و دنبال مقصر می گردیم... با خوندن همین چند صفحه میشه فهمید خیلیا از نحوه برگزاری دوره امسال ناراضی بودن ولی به جای چاره اندیشی داریم مدام تو سر باشگاه و مسئولین میزنیم که این چه وضعشه ؟! خوب یکم واقع بینانه تر به قضیه نگاه کنیم... باشگاه واسه تمام برنامه هاش(به قول دوستان بی برنامگیاش) مطمئنا یه هدف خاص داشته که به فکر منفعت طلبیه خودشم نبوده... حالا اگه چندین برنامه باهم تو اون ده روز اجرا شده اگه کیفیت کار بچه ها پایین اومده اگه تعداد مدالا کم بوده اگه اگه اگه ... نمیشه منکر بخشای خوب و مفید دوره هم شد...
شایستگی رو شما چی تعریف می کنین؟ این که همه فن حریف باشن؟ به همه چی وارد باشن و بفهمن؟ یا بیان iq-eq شونو بسنجن ؟ بچه های المپیادهای دیگه چه جورین؟ مگه غیر از اینه که تو یه درس وحشتناک کار میکنن؟ و البته که عالیم هستن... بچه هایی که من دیدم جدای از باهوشی خلاق اند و ایده های بکر دارن پژوهشگر بار اومدن و هدف های والاتری دارن که چه با سهمیه چه بی سهمیه وارد دانشگاه شن دارن براش تلاش می کنن... اینم قبول دارم که دغدغه ی کنکور نداشتن چند سال جلوتر میندازشون...
تعادل همه جا لازمه... شما که هم به عنوان دانش آموز و هم استاد دوره هارو از نزدیک لمس کردید مطمئنا نظرات سازندتون لازمه که اینجام گفته بشه تا برا بقیه هم روشن شه که تا الان چه اتفاقاتی افتاده و کسی یه طرفه به قاضی نره...
اتفاقا دلیل داره اونم آینده ی المپیاده... نباید به سادگی ازش گذشت... مگه چه اتفاقی افتاده که خدای نکرده شان و شخصیت کسی بخواد زیر سوال بره؟ انتقاد و پیشنهاد همه جا لازمه... حتی اگه به بدترین شکل ممکن هم گفته بشه نکات خوبی میشه از توش در آورد...
به اضافه همکاری و همفکری...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
مشکل خیلی از ماها اینه که تا یه بحث جدید شروع میشه همه از همون اول جبهه گیری می کنیم و میخوایم نظراتمونو به بقیه بقبولونیم...از انتقادای تند و تیز شروع می کنیم و دنبال مقصر می گردیم... با خوندن همین چند صفحه میشه فهمید خیلیا از نحوه برگزاری دوره امسال ناراضی بودن ولی به جای چاره اندیشی داریم مدام تو سر باشگاه و مسئولین میزنیم که این چه وضعشه ؟! خوب یکم واقع بینانه تر به قضیه نگاه کنیم... باشگاه واسه تمام برنامه هاش(به قول دوستان بی برنامگیاش) مطمئنا یه هدف خاص داشته که به فکر منفعت طلبیه خودشم نبوده... حالا اگه چندین برنامه باهم تو اون ده روز اجرا شده اگه کیفیت کار بچه ها پایین اومده اگه تعداد مدالا کم بوده اگه اگه اگه ... نمیشه منکر بخشای خوب و مفید دوره هم شد...
شایستگی رو شما چی تعریف می کنین؟ این که همه فن حریف باشن؟ به همه چی وارد باشن و بفهمن؟ یا بیان IQ-EQ شونو بسنجن ؟ بچه های المپیادهای دیگه چه جورین؟ مگه غیر از اینه که تو یه درس وحشتناک کار میکنن؟ و البته که عالیم هستن... بچه هایی که من دیدم جدای از باهوشی خلاق اند و ایده های بکر دارن پژوهشگر بار اومدن و هدف های والاتری دارن که چه با سهمیه چه بی سهمیه وارد دانشگاه شن دارن براش تلاش می کنن... اینم قبول دارم که دغدغه ی کنکور نداشتن چند سال جلوتر میندازشون...
تعادل همه جا لازمه... شما که هم به عنوان دانش آموز و هم استاد دوره هارو از نزدیک لمس کردید مطمئنا نظرات سازندتون لازمه که اینجام گفته بشه تا برا بقیه هم روشن شه که تا الان چه اتفاقاتی افتاده و کسی یه طرفه به قاضی نره...
اتفاقا دلیل داره اونم آینده ی المپیاده... نباید به سادگی ازش گذشت... مگه چه اتفاقی افتاده که خدای نکرده شان و شخصیت کسی بخواد زیر سوال بره؟ انتقاد و پیشنهاد همه جا لازمه... حتی اگه به بدترین شکل ممکن هم گفته بشه نکات خوبی میشه از توش در آورد...
به اضافه همکاری و همفکری...
- ارسال ها
- 263
- لایک ها
- 225
- امتیاز
- 0
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
سوال خوبیه، تعریف من از شایستگی همه فن حریف بودن نیست، شایستگی هوش و ذکاوت تنها هم نیست، یک سری عوامل دست به دست هم میدند تا یک فرد "شایسته" باشه، و خوب در مورد المپیاد به نظر من نمونه افراد "شایسته" کسانی هستند که دوره قبول میشن و البته دوره رو جدی میگیرند. البته این به این معنی نیست که کسی که قبول نشه شایسته نیست!
خوب کسی که بخواد المپیاد قبول شه چه عواملی لازم داره؟
هوش، خلاقیت، علاقه ی شدید به موضوع المپیاد ( زیست، نانو، ریاضی و ... )،درصد ناچیزی شانس، و البته مهمترین عامل سخت کوشی هستش.
خوب هوش و خلاقیت رو بچه های نانو دارند، همین که آدم خودشو با یک تغییر همراه کنه و دنبال یک علم جدید بره رو میشه نشونه ای از هوش دونست.
علاقه ی شدید قاعدتا هست، این المپیاد هیچ سهمیه ای نداره و بچه ها بخاطر علاقشون میان.
و میرسیم به عامل سخت کوشی، که باز هم در این مورد بچه های المپیاد سخت کوش هستند، بخصوص کسانی که از شهر هایی که هنوز نانو در اون ها گسترش پیدا نکرده قبول میشن ...
ولی سوال من اینجاست:
کسی که در المپیاد زیست قبول میشه سخت کوشه، در نانو هم همینطور، اگر ما نفر اول رو به عنوان معیار کسی که شایستگی سهمیه داشته در نظر بگیریم، آیا نفر دوم به اندازه نفر اول سخت کوش هست؟
آیا ما به وحشتناکی المپیادی های دیگه تلاش می کنیم؟
آیا المپیاد نانو به اون سطحی رسیده که همچین تلاشی بخواد؟
همه ی اینها باز هم سواله، استفهام انکاری نیست.
سوال خوبیه، تعریف من از شایستگی همه فن حریف بودن نیست، شایستگی هوش و ذکاوت تنها هم نیست، یک سری عوامل دست به دست هم میدند تا یک فرد "شایسته" باشه، و خوب در مورد المپیاد به نظر من نمونه افراد "شایسته" کسانی هستند که دوره قبول میشن و البته دوره رو جدی میگیرند. البته این به این معنی نیست که کسی که قبول نشه شایسته نیست!
خوب کسی که بخواد المپیاد قبول شه چه عواملی لازم داره؟
هوش، خلاقیت، علاقه ی شدید به موضوع المپیاد ( زیست، نانو، ریاضی و ... )،درصد ناچیزی شانس، و البته مهمترین عامل سخت کوشی هستش.
خوب هوش و خلاقیت رو بچه های نانو دارند، همین که آدم خودشو با یک تغییر همراه کنه و دنبال یک علم جدید بره رو میشه نشونه ای از هوش دونست.
علاقه ی شدید قاعدتا هست، این المپیاد هیچ سهمیه ای نداره و بچه ها بخاطر علاقشون میان.
و میرسیم به عامل سخت کوشی، که باز هم در این مورد بچه های المپیاد سخت کوش هستند، بخصوص کسانی که از شهر هایی که هنوز نانو در اون ها گسترش پیدا نکرده قبول میشن ...
ولی سوال من اینجاست:
کسی که در المپیاد زیست قبول میشه سخت کوشه، در نانو هم همینطور، اگر ما نفر اول رو به عنوان معیار کسی که شایستگی سهمیه داشته در نظر بگیریم، آیا نفر دوم به اندازه نفر اول سخت کوش هست؟
آیا ما به وحشتناکی المپیادی های دیگه تلاش می کنیم؟
آیا المپیاد نانو به اون سطحی رسیده که همچین تلاشی بخواد؟
همه ی اینها باز هم سواله، استفهام انکاری نیست.
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
دوستان میشه خواهش کنم بیاین خاطره تعریف کنید؟؟؟ تو دوره چخبرا بود؟؟؟خب یه خاطره ای...چیییزی بگید دیگه!!!
nanogirlخوب خاطره میگفت
الان نیستش...
بهم بگید رووووزه دختر دوره چییی بهتون دادن بعنوان کادو یا...کلا چی گفتن تبریک گفتن؟؟؟
بیاین بگین چخبر بود روز دختر؟؟؟؟
:25:
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
سوزان و زهرای عزیز خاطره بگیدمریم خاطره دوره استانی بگو....و اینکه عایا میشود استاد خود را کچل کرد؟؟؟ بنظرم کچل کردن استاد نشان از تکامل است !!!(شوخی میکنما !باور نکنید !)
و لی جدا از این حرفا بیاید خاطرات خودتون رو تعریف کنید ، لطفا
دوستان میشه خواهش کنم بیاین خاطره تعریف کنید؟؟؟ تو دوره چخبرا بود؟؟؟خب یه خاطره ای...چیییزی بگید دیگه!!!
nanogirlخوب خاطره میگفت
الان نیستش...
بهم بگید رووووزه دختر دوره چییی بهتون دادن بعنوان کادو یا...کلا چی گفتن تبریک گفتن؟؟؟
بیاین بگین چخبر بود روز دختر؟؟؟؟
:25:
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
سوزان و زهرای عزیز خاطره بگیدمریم خاطره دوره استانی بگو....و اینکه عایا میشود استاد خود را کچل کرد؟؟؟ بنظرم کچل کردن استاد نشان از تکامل است !!!(شوخی میکنما !باور نکنید !)
و لی جدا از این حرفا بیاید خاطرات خودتون رو تعریف کنید ، لطفا
آخرین ویرایش توسط مدیر
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
ای بابا حیف که فاطمه درگیر کنکوره وگرنه مگه میشه من جسارت کنم در محضر ایشون خاطره بگم؟ نه خداییش هم سر غذا هم تو هتل هم تو ماشین هم تو راه و هم تو فروم ها خاطره ها رو فقط باید از زبون فاطمه گوش کرد هم خوب میگه هم جزئیات یادشه هم دلتو میگیری و میخندی فقط !
برای من بهترین دو روز دوره یکی روز دختر بود و یکی هم روزی که رفتیم بازینو !
از صبح روز دختر که بهم تبریک گفتیم و اس ام اس هامون رو برای هم خوندیم فاطمه به عنوان "لیدر" مون در همه حاااال به سراغ آقای قدمگاهی عزیز رفت و از همون سر صبح پاشو کرد تو یه کفش که ما بستنی میخوایم)) تازشم فقط "ما" میخوایم بعدشم فقطم "پریما دبل چاکلت میکس بری" باشه !
منم سر ظهر خسته از تحقیقات بسیار رفتم اتاق فاطمه اینا دیدم واااااااای بستنیییییییییییییی ! بستنی جانم رو برداشتم رفتم اتاق خودمون .. البته اونی که میخواستیم نبود اما چسبید دستشون درد نکنه
اون روزم قرار بود تا ساعت 4 عصر ما 6 تا سوال رو جواب بدیم و تحویل بدیم بخاطر همین من از 4صبح به کوب پای مقالات بودم تا ناهار
بعد ناهارم برگشتم و جوابهایی که پیدا کرده بودم رو نوشتم .. به ما اعلام کردن که عصر یه مسابقه ی خلاقیت با مدرسان نانو داریم آقای قدمگاهی گفتن گروهبندیام با خودشونه دیگه دخترا گیس و گیس کشی ، پسرا مشت و مشت زنی راه نندازن .. 10 گروه 7-8 نفره از دانش آموزان و مدرسان
قبل از رفتن سر مسابقه هم اعلام کردن که به مناسبت روز دختر میخوان به پسرا کادو بدن حالا پسرا میخندیدن دخترا اعتراض داشتن و آقای قدمگاهیم با خنده دونه دونه فلش های باشگاه رو میداد به آقایون
فاطمه گفت سرکاریه بچه ها صبر کنید الان میاد .. منم گفتم برای ما حتما بهتر از اینا ست تا اینکه آقای قدمگاهی اومدن و از همون فلش ها به مام دادن .. هرچند ما همچنان اعتراضه رو داشتیم))
مسابقه هم خیلی پر از هیجان بود .. خوبیش این بود که من ثناسادات عزیز رو دیدم
10 گروه بودیم به مدت 50 دقیقه فرصت داشتیم که با 10 تا کاغذ روزنامه ی خیلی نازک که 6تاش بزرگ بودن و 4تاش کوچیک بلندترین و زیبا ترین و مستحکم ترین برج کاغذی رو بسازیم
گروه ما من و شکیبا (دانشجو) و صبا (یعقوبی) زینب (منتصری) با 4تا دیگه از مدرسان بودیم از وقتی زمان شروع شد دست به کار شدیم و هرکی به یه شکلی ایده میداد کار میکرد نظرات همه عالی بود مخصوصا شکیبا و کار قشنگی که صبا داشت .. آخرش که دیدیم واینمیسته من گفتم سه پایه براش بزنیم این سه پایه هام زاویه ی بینشون 120 درجه بود
از نظر ارتفاع جزو 3 تای اول بود .. زیباییشم بنظر ما خوب بود مونده بود تست استحکامش که مجبور شدیم منتقلش کنیم به یه سالن دیگه
در این جابه جایی ها این زاویه ی 120 درجه ی پایه های ما بهم خورد یکمی بنظر میرسید که شاید از یه طرف استحکام نداشته باشه .. البته فقط بنظر میرسید ها .. در حقیقت اینطور نبود
تست اول هر برج رو از یه سمتی که خود گروه میخواست فوووت میکردن .. برج ما از سمتی که میخواستیم فوت کردن که باعث شد گروه آقای افسری ( شامل آقای انصاری و آقای فرهادپور و فکر کنم آقای مجیدی .. بقیش یادم نیس) اعتراض کنند
ما هم پر از استرس و هیجان
من که زمان و مکان انگار یادم نبود فقط با جیغ و صدای بلند جواب اعتراضات رو میدادم
تست فوت که تموم شد بار دوم با دست ضربه زدن
تو هر مرحله چند تا برج ریختن و از دور حذف شدن که همراه میشد با دست و جیغ و هورا (!!) فضای خیلی خوب و قشنگ و صمیمی و پر از خنده و فانی بود همه فقط میخندیدن و شوخی میکردن
تو مراحل آخر دیگه برج ما مونده بود و برج گروه اقای افسری
برج گروه آقای افسری واقعا کار تمیزی بود به قول خودشون بدون گره زدن به حالت مشعلی ارتفاع خوبی داده بودند و سه پایه هاشم دقیقا اندازه و جور بود .. من خودم اون حلقه ای که سه پایه ها رو بهش متصل کرده بودن رو خیلی پسندیدم چون واقعا اندازه و خوب بود
آقای افسری خب من احساس میکردم که قیافشون آشناست انگار دیدمشون قبل مسابقه اما خیلی یادم نبود اسمشون رو که ایشون آقای افسری همسر سرپرستمون خانم قاسمی اند ..
بعد این سوتی من باعث شد که چند بار با ایشون به شدت کل کل کنم که شب وقتی فهمیدم ایشون آقای افسری بودند فقط دو دستی محکم کوبیدم تو سرم)))
انقدیم که بعضیا گیر داده بودن به برج ما داوره با پا چند بار و از چند طرف به برج عزیزمان ضربه زدن که باز هم مثه کوه سر جاش واستاد
اما خب آخرش که میخواستن نتایج رو اعلام کنند افتاد ( اونم فقط از شدت ضربه ها و جراحات )
نتایجم که اعلام شد گروه ما 139 امتیاز از 150 امتیاز گروه اول شد.. حالا جیییغ و خنده و بغل و شادی و اینا رو که بگذریم رفتیم ببینیم چقدر میخوان جایزه بدن
که گفتن 700 تومن رو تقسیم به 8 کنید نفری حدود 85تومن مبارکتون باشه
دیگه اینجا بود که یه شور اعتراضی دیگه بر ما غالب شد و رو به این داور و اون داور گفتم که اقااااا
امروز روز دختررررررررره !!! حالام که دخترا برنده شدن .. بکنیدش 800 تومن نفری 100 بشه
انقد بحث کردیم صحبت کردیم تا آخر به لطف روز دختر چیزی که میخواستیم شد کلا روز دختر خوبی بود امتیازات و مزایای زیادی برای دخترا داشت.
اون روز هرچی بی انضباطی داشتیم از تاخیر و جا گذاشتن لپ تاپ و کیف لپ تاپ و شارژر های لپ تاپ و دیر جواب دادن سوالات و جا گذاشتن کلید روی در و باز موندن در سوئیت و ... همه و همه به لطف روز دختر بخشیده شد.
ای بابا حیف که فاطمه درگیر کنکوره وگرنه مگه میشه من جسارت کنم در محضر ایشون خاطره بگم؟ نه خداییش هم سر غذا هم تو هتل هم تو ماشین هم تو راه و هم تو فروم ها خاطره ها رو فقط باید از زبون فاطمه گوش کرد
هم خوب میگه هم جزئیات یادشه هم دلتو میگیری و میخندی فقط !برای من بهترین دو روز دوره یکی روز دختر بود و یکی هم روزی که رفتیم بازینو !
از صبح روز دختر که بهم تبریک گفتیم و اس ام اس هامون رو برای هم خوندیم فاطمه به عنوان "لیدر" مون در همه حاااال به سراغ آقای قدمگاهی عزیز رفت و از همون سر صبح پاشو کرد تو یه کفش که ما بستنی میخوایم
)) تازشم فقط "ما" میخوایم بعدشم فقطم "پریما دبل چاکلت میکس بری" باشه ! منم سر ظهر خسته از تحقیقات بسیار رفتم اتاق فاطمه اینا دیدم واااااااای بستنیییییییییییییی ! بستنی جانم رو برداشتم رفتم اتاق خودمون .. البته اونی که میخواستیم نبود اما چسبید دستشون درد نکنه
اون روزم قرار بود تا ساعت 4 عصر ما 6 تا سوال رو جواب بدیم و تحویل بدیم بخاطر همین من از 4صبح به کوب پای مقالات بودم تا ناهار
بعد ناهارم برگشتم و جوابهایی که پیدا کرده بودم رو نوشتم .. به ما اعلام کردن که عصر یه مسابقه ی خلاقیت با مدرسان نانو داریم آقای قدمگاهی گفتن گروهبندیام با خودشونه دیگه دخترا گیس و گیس کشی ، پسرا مشت و مشت زنی راه نندازن .. 10 گروه 7-8 نفره از دانش آموزان و مدرسان
قبل از رفتن سر مسابقه هم اعلام کردن که به مناسبت روز دختر میخوان به پسرا کادو بدن حالا پسرا میخندیدن دخترا اعتراض داشتن و آقای قدمگاهیم با خنده دونه دونه فلش های باشگاه رو میداد به آقایون
فاطمه گفت سرکاریه بچه ها صبر کنید الان میاد .. منم گفتم برای ما حتما بهتر از اینا ست تا اینکه آقای قدمگاهی اومدن و از همون فلش ها به مام دادن .. هرچند ما همچنان اعتراضه رو داشتیم
))مسابقه هم خیلی پر از هیجان بود .. خوبیش این بود که من ثناسادات عزیز رو دیدم
10 گروه بودیم به مدت 50 دقیقه فرصت داشتیم که با 10 تا کاغذ روزنامه ی خیلی نازک که 6تاش بزرگ بودن و 4تاش کوچیک بلندترین و زیبا ترین و مستحکم ترین برج کاغذی رو بسازیم
گروه ما من و شکیبا (دانشجو) و صبا (یعقوبی) زینب (منتصری) با 4تا دیگه از مدرسان بودیم از وقتی زمان شروع شد دست به کار شدیم و هرکی به یه شکلی ایده میداد کار میکرد نظرات همه عالی بود مخصوصا شکیبا و کار قشنگی که صبا داشت .. آخرش که دیدیم واینمیسته من گفتم سه پایه براش بزنیم این سه پایه هام زاویه ی بینشون 120 درجه بود
از نظر ارتفاع جزو 3 تای اول بود .. زیباییشم بنظر ما خوب بود مونده بود تست استحکامش که مجبور شدیم منتقلش کنیم به یه سالن دیگه
در این جابه جایی ها این زاویه ی 120 درجه ی پایه های ما بهم خورد یکمی بنظر میرسید که شاید از یه طرف استحکام نداشته باشه .. البته فقط بنظر میرسید ها .. در حقیقت اینطور نبود
تست اول هر برج رو از یه سمتی که خود گروه میخواست فوووت میکردن .. برج ما از سمتی که میخواستیم فوت کردن که باعث شد گروه آقای افسری ( شامل آقای انصاری و آقای فرهادپور و فکر کنم آقای مجیدی .. بقیش یادم نیس) اعتراض کنند
ما هم پر از استرس و هیجان
من که زمان و مکان انگار یادم نبود فقط با جیغ و صدای بلند جواب اعتراضات رو میدادم
تست فوت که تموم شد بار دوم با دست ضربه زدن
تو هر مرحله چند تا برج ریختن و از دور حذف شدن که همراه میشد با دست و جیغ و هورا (!!) فضای خیلی خوب و قشنگ و صمیمی و پر از خنده و فانی بود همه فقط میخندیدن و شوخی میکردن
تو مراحل آخر دیگه برج ما مونده بود و برج گروه اقای افسری
برج گروه آقای افسری واقعا کار تمیزی بود به قول خودشون بدون گره زدن به حالت مشعلی ارتفاع خوبی داده بودند و سه پایه هاشم دقیقا اندازه و جور بود .. من خودم اون حلقه ای که سه پایه ها رو بهش متصل کرده بودن رو خیلی پسندیدم چون واقعا اندازه و خوب بود
آقای افسری خب من احساس میکردم که قیافشون آشناست انگار دیدمشون قبل مسابقه اما خیلی یادم نبود اسمشون رو که ایشون آقای افسری همسر سرپرستمون خانم قاسمی اند ..
بعد این سوتی من باعث شد که چند بار با ایشون به شدت کل کل کنم که شب وقتی فهمیدم ایشون آقای افسری بودند فقط دو دستی محکم کوبیدم تو سرم
)))انقدیم که بعضیا گیر داده بودن به برج ما داوره با پا چند بار و از چند طرف به برج عزیزمان ضربه زدن که باز هم مثه کوه سر جاش واستاد
اما خب آخرش که میخواستن نتایج رو اعلام کنند افتاد ( اونم فقط از شدت ضربه ها و جراحات )
نتایجم که اعلام شد گروه ما 139 امتیاز از 150 امتیاز گروه اول شد.. حالا جیییغ و خنده و بغل و شادی و اینا رو که بگذریم رفتیم ببینیم چقدر میخوان جایزه بدن
که گفتن 700 تومن رو تقسیم به 8 کنید نفری حدود 85تومن مبارکتون باشه
دیگه اینجا بود که یه شور اعتراضی دیگه بر ما غالب شد و رو به این داور و اون داور گفتم که اقااااا
امروز روز دختررررررررره !!! حالام که دخترا برنده شدن .. بکنیدش 800 تومن نفری 100 بشه
انقد بحث کردیم صحبت کردیم تا آخر به لطف روز دختر چیزی که میخواستیم شد کلا روز دختر خوبی بود امتیازات و مزایای زیادی برای دخترا داشت.
اون روز هرچی بی انضباطی داشتیم از تاخیر و جا گذاشتن لپ تاپ و کیف لپ تاپ و شارژر های لپ تاپ و دیر جواب دادن سوالات و جا گذاشتن کلید روی در و باز موندن در سوئیت و ... همه و همه به لطف روز دختر بخشیده شد.
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
یعنی اون روز عصر حسابی خندیدیم!!! از بحث و جدل خانوم علیدوست تا دفاعیات آقای شلاگه!!! خانوم خسرونژادم که کلا حسابی مارو با برجشون مشعوف کردن!!!
برج ما ک کلا از صحنه هستی محو شد... یادمه خانوم قاسمی نژاد کنارش وایساده بودن ک نیوفته! البته به طور نامحسوسا!!! اونوقت از اون طرف آقای افسری داشتن داد میزدن اونارو نیگا کنین دارن تقلب میکنن قبول نیست...! اصن از همونجا شیفته ی این زوج خوشبخت شدم!
یه جای دیگم الان یادم اومد بازینو بود... ما که مستقیما از همون لحظه اول رفتیم طبقه1- ماشین بازی!!! بعدش ک خسته شدیم(یعنی به کل دست و پا برامون نموند دیگه!!!) رفتیم ببینیم بقیه طبقات چه خبره...؟! جای همگی خالی حسابی خوش گذشت! در آخرم یه دور دیگه رفتیم ماشن بازی که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه(!) تا یه هفته زانوهام خم نمیشدن!!!
یعنی اون روز عصر حسابی خندیدیم!!! از بحث و جدل خانوم علیدوست تا دفاعیات آقای شلاگه!!! خانوم خسرونژادم که کلا حسابی مارو با برجشون مشعوف کردن!!!
برج ما ک کلا از صحنه هستی محو شد... یادمه خانوم قاسمی نژاد کنارش وایساده بودن ک نیوفته! البته به طور نامحسوسا!!! اونوقت از اون طرف آقای افسری داشتن داد میزدن اونارو نیگا کنین دارن تقلب میکنن قبول نیست...! اصن از همونجا شیفته ی این زوج خوشبخت شدم!
یه جای دیگم الان یادم اومد بازینو بود... ما که مستقیما از همون لحظه اول رفتیم طبقه1- ماشین بازی!!! بعدش ک خسته شدیم(یعنی به کل دست و پا برامون نموند دیگه!!!) رفتیم ببینیم بقیه طبقات چه خبره...؟! جای همگی خالی حسابی خوش گذشت! در آخرم یه دور دیگه رفتیم ماشن بازی که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه(!) تا یه هفته زانوهام خم نمیشدن!!!
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
خوووبه خووووبه پس بهتون خوش گذششششته نه؟؟؟؟ خ
ب خداروشکر !
بازم خوبه تو دوره به دخترا بستی دااادن...پول داااادن
من بدبخت هیچی گیرم نیومد
:225:
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
به به چه امیدی !!! امید خوبه ادم داشته باشه
ولی این شکلیش که نه!!
نخیر روز پسر نداااااریم هاهاهاهها
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
minshr ببخشید من کنجکاوم بدونم
شما کی هستید؟ یعنی میشه معرفی کنید کی هستید ؟؟؟
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
minshr ببخشید من کنجکاوم بدونم
شما کی هستید؟ یعنی میشه معرفی کنید کی هستید ؟؟؟
خوووبه خووووبه پس بهتون خوش گذششششته نه؟؟؟؟ خ
ب خداروشکر !
بازم خوبه تو دوره به دخترا بستی دااادن...پول داااادن
من بدبخت هیچی گیرم نیومد
:225:
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
به امید روزی که ارائه ها همزمان با روز پسر بشه ...
داریم اصلا روز پسر؟
داریم اصلا روز پسر؟
به به چه امیدی !!! امید خوبه ادم داشته باشه
ولی این شکلیش که نه!!
نخیر روز پسر نداااااریم هاهاهاهها
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
minshr ببخشید من کنجکاوم بدونم
شما کی هستید؟ یعنی میشه معرفی کنید کی هستید ؟؟؟
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
minshr ببخشید من کنجکاوم بدونم
شما کی هستید؟ یعنی میشه معرفی کنید کی هستید ؟؟؟
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
روز ارائه، اولین استادی که سوالاشو پرسید، گفت خیلی ممنون. من هم سرمو انداختم زیر میخواستم از اون محل خارج شم.
ک گفت نه ، من گفتم خیلی ممنون. هنوز سه تا خیلی ممنون دیگه مونده!
اون روز سوتی روی سوتی دادیم و خم ب ابرو نیوردیم و مستقیم زدیم تو پر دیپلم ... هنوز سرم گیجه ...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
تا اینکه رسید به اون استاده = "قهوه ای" فک کنم اسم مشهوریه دیگه همه بشناسن! رنگ لباسش!
از اول کار گفته بود که استاد اولی حرف بزنه. چون بیو رشته اش نیست و تخصص نداره.
وقتی نوبت قهوه ای شد ، رفت تو نخ پاورپوینتمون که دو سه تا سوتی حسابی هم داشت.
بعدش ک خوب پاور ما رو اب کشید و نمره کم کرد (شفاها گفت نمره کم میکنم) ، گفت: خب، من دیگه حرفی ندارم ... و کار رو داد به استاد بغلیش!
عاری. اینگونه زدیم تو پر دیپلم ... 4تایی. با سر.
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
هنوز سرم گیجه!
روز ارائه، اولین استادی که سوالاشو پرسید، گفت خیلی ممنون. من هم سرمو انداختم زیر میخواستم از اون محل خارج شم.
ک گفت نه ، من گفتم خیلی ممنون. هنوز سه تا خیلی ممنون دیگه مونده!
اون روز سوتی روی سوتی دادیم و خم ب ابرو نیوردیم و مستقیم زدیم تو پر دیپلم ... هنوز سرم گیجه ...
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
تا اینکه رسید به اون استاده = "قهوه ای" فک کنم اسم مشهوریه دیگه همه بشناسن! رنگ لباسش!
از اول کار گفته بود که استاد اولی حرف بزنه. چون بیو رشته اش نیست و تخصص نداره.
وقتی نوبت قهوه ای شد ، رفت تو نخ پاورپوینتمون که دو سه تا سوتی حسابی هم داشت.
بعدش ک خوب پاور ما رو اب کشید و نمره کم کرد (شفاها گفت نمره کم میکنم) ، گفت: خب، من دیگه حرفی ندارم ... و کار رو داد به استاد بغلیش!
عاری. اینگونه زدیم تو پر دیپلم ... 4تایی. با سر.
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
هنوز سرم گیجه!
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
نه هنوز ندادن
حالا شما میگید اعتراض نکنید انقد))
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
اون داور قهوه ای کلا کارش همین بود ..
تخصصش پاورپونت بود کلا .. بعدا که یکم علمی حرف زد من به شخصه تعجب کردم !
بیشتر گیرشم روی نتیجه گیری بود
بعد یه گروه کلا نتیجه گیری نداشت فقط رو صفحه نوشته بود نتیجه گیری که توضیح بده
اینو که داوره دید کلا یه دفه ساکت شد
حالا هی سوزان میخندید .. من میخندیدم ..
اونجا نشستن خیلی حال میداد فقط من نگران تغییر چهرم در شرایط مختلف بودم که خدای نکرده استرس ندم به بچه ها
سر ارائه ی شما که گفتم رومو با چادرم بگیرم کلا !
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
ببین من به عمرم تا اون روز با آقایون دوره صحبت نکرده بودم
اما شرایط جوری شده بود به قول فاطمه کم مونده بود بزنم آقای انصاری رو))) یه جا که برگشتم سمتشون با صدای خیلی بلند گفتم "شما صحبت نکن آقای انصاری!" بعد برگشتم دیدم فاطمه داره میخنده میگه آروم باش آروم باش
بعدش دیگه روم نمیشد ببینمش .. خدا ببخشه ما رو)
البته خدایی خیلی گیر داده بود دیگه
آقای شلاگه بهشون انتقال بدید از طرف من حلالیت بطلبید عذرخواهی کنید بابت اون روز))
نه هنوز ندادن
حالا شما میگید اعتراض نکنید انقد
))---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
اون داور قهوه ای کلا کارش همین بود ..
تخصصش پاورپونت بود کلا .. بعدا که یکم علمی حرف زد من به شخصه تعجب کردم !
بیشتر گیرشم روی نتیجه گیری بود
بعد یه گروه کلا نتیجه گیری نداشت فقط رو صفحه نوشته بود نتیجه گیری که توضیح بده
اینو که داوره دید کلا یه دفه ساکت شد
حالا هی سوزان میخندید .. من میخندیدم ..
اونجا نشستن خیلی حال میداد فقط من نگران تغییر چهرم در شرایط مختلف بودم که خدای نکرده استرس ندم به بچه ها
سر ارائه ی شما که گفتم رومو با چادرم بگیرم کلا !
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
یعنی اون روز عصر حسابی خندیدیم!!! از بحث و جدل خانوم علیدوست تا دفاعیات آقای شلاگه!!! خانوم خسرونژادم که کلا حسابی مارو با برجشون مشعوف کردن!!!
برج ما ک کلا از صحنه هستی محو شد... یادمه خانوم قاسمی نژاد کنارش وایساده بودن ک نیوفته! البته به طور نامحسوسا!!! اونوقت از اون طرف آقای افسری داشتن داد میزدن اونارو نیگا کنین دارن تقلب میکنن قبول نیست...! اصن از همونجا شیفته ی این زوج خوشبخت شدم!
!
برج ما ک کلا از صحنه هستی محو شد... یادمه خانوم قاسمی نژاد کنارش وایساده بودن ک نیوفته! البته به طور نامحسوسا!!! اونوقت از اون طرف آقای افسری داشتن داد میزدن اونارو نیگا کنین دارن تقلب میکنن قبول نیست...! اصن از همونجا شیفته ی این زوج خوشبخت شدم!
!
اما شرایط جوری شده بود به قول فاطمه کم مونده بود بزنم آقای انصاری رو
))) یه جا که برگشتم سمتشون با صدای خیلی بلند گفتم "شما صحبت نکن آقای انصاری!" بعد برگشتم دیدم فاطمه داره میخنده میگه آروم باش آروم باشبعدش دیگه روم نمیشد ببینمش .. خدا ببخشه ما رو
)البته خدایی خیلی گیر داده بود دیگه
آقای شلاگه بهشون انتقال بدید از طرف من حلالیت بطلبید عذرخواهی کنید بابت اون روز
))
پاسخ : تبریک و گزارش نانویی 93
همون برجی رو می فرمایین که خلاقیت و هنر ازش میبارید دگ؟ همون که از همشون مستحکم تر و خوشگل تر بود؟؟ :دی
پسر ها هم که از قبل روز دختر سود بردن!!! من موندم چرا به پسرا هم هدیه دادن؟!!!!
در وصف ارائه هم باید بگم، من که با دیدن حافظه ی داور قهوه ای از صحنه روزگار داشتم محو می شدم!!!
زل زد تو چشمام یه سوالی که سال پیش نتونسته بودم جواب بدم پرسید!!!
این داورا رو از کجا میارن؟ :| آدم می گرخه!
سر یه قسمت از پاورمون هم داشت اشکمونو در میاورد!
یه قسمت از آنالیزها هم که برا همه گروها یکی بود بهش شدید گیر داد!! ما گروه دوم بودیم! نمیدونم چطوری متوجه شده بود!
همون برجی رو می فرمایین که خلاقیت و هنر ازش میبارید دگ؟ همون که از همشون مستحکم تر و خوشگل تر بود؟؟ :دی
پسر ها هم که از قبل روز دختر سود بردن!!! من موندم چرا به پسرا هم هدیه دادن؟!!!!
در وصف ارائه هم باید بگم، من که با دیدن حافظه ی داور قهوه ای از صحنه روزگار داشتم محو می شدم!!!
زل زد تو چشمام یه سوالی که سال پیش نتونسته بودم جواب بدم پرسید!!!
این داورا رو از کجا میارن؟ :| آدم می گرخه!
سر یه قسمت از پاورمون هم داشت اشکمونو در میاورد!
یه قسمت از آنالیزها هم که برا همه گروها یکی بود بهش شدید گیر داد!! ما گروه دوم بودیم! نمیدونم چطوری متوجه شده بود!
- ارسال ها
- 263
- لایک ها
- 225
- امتیاز
- 0