saranini

Active Member
ارسال ها
41
لایک ها
154
امتیاز
33
پاسخ : دلنوشته ها

هرچه میکشیم وهرچه برسرمان می اید
از نافرمانی خداست
*شهید حاج حسین خرازی*
.....................................................................................
گفتـــــم دعــــــا چیست؟
گفت:طلب نیـــــاز از بــــی نیـــــاز!
گفتــــم : التماس دعـــــا چیست؟
گفت: خوبـــــان را در درگــــاه خــــدا واسطه قــــرار دادن!
التــــماس دعــــا
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

من این بالام و تو از دیشب صف واسادی بیای تماشای طناب دار؟؟؟؟؟؟؟
بکش این صندلی لعنتـــــــــــی رو از زیر پاهـــــــــــــام سرکـــــار.....
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

مامان میگن سایه من شبیه توعه...
آره همه زندگی من همین سایه بود....
ولی درد من از همون بچگی....
حسادتم به محبت مادر دختر همسایه بود.....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ASI74

New Member
ارسال ها
124
لایک ها
175
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

بعضی از آدما هم هستن که به ظاهر معلمن
در باطن دیو صفتن
هیولان
اینو بدون آقای معلم
که خدایی هم اون بالاست
و همه چیزو میبینه!!!!!!!!!!!!
 

iman HN

New Member
ارسال ها
1,757
لایک ها
2,646
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

بعضی از آدما هم هستن که به ظاهر معلمن
در باطن دیو صفتن
هیولان
اینو بدون آقای معلم
که خدایی هم اون بالاست
و همه چیزو میبینه!!!!!!!!!!!!
این آدما حتی به ظاهر هم آدم نیستن!:85:
آقای معلم باید بدونه که اگه ما هم کاری نکنیم،خدایی اون بالا هست که حتما کاری میکنه!


********
تک تک نفس هایم ذخیره می کنم تا در کنار تو و نفس به نفس تو آن هارا خرج کنم...ای عزیز ترینم!:3:
 

saranini

Active Member
ارسال ها
41
لایک ها
154
امتیاز
33
پاسخ : دلنوشته ها

به هركس كه می نگرم در شكایت است ،درحیرتم كه لذت دنیا به كام كیست؟!!
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

این آدما حتی به ظاهر هم آدم نیستن!:85:
آقای معلم باید بدونه که اگه ما هم کاری نکنیم،خدایی اون بالا هست که حتما کاری میکنه!
ماهم از مدرسه یه چیزش یادمون مونده....
ناظم عبوس یه جا ایستاده با یه چپق....اخما تو هم یه آدم پیر عنق....از زیر عینک همه رو زیر چشم داشت...بچه هارو میزد بی هیچ مزد و چشم داشت...همیشه توی دستش یه خطکش بود....انگار نه انگار یه روزی خودش یه بچه بود....
------------------------------------------------------
مامان بلند شو باز صداتو بشنوم...
برام لالایی بگو
از خوبیای بابایی بگو
از باقالی فروش خسته با گاری بگو
برام به عنوان جایزه از خرید آتاری بگو
از قره قوروتای شوره بازاری بگو
بیا برام داستان بخون....برام از شخصیتای افسانه ای بگو...
از اون گوریل که با آدما تو رگی بود...
از اون پلنگی که نمیکشت و صورتی بود
مامان چرا نگفتی؟؟؟؟چرا؟
چرا نگفتی چشام قراره نم بگیره
چرا نگفتی دلم قراره غم بگیره
قراره لباس تنم ،خونم پاشیده شه روش
چرا نگفتی ، آرزوهام قراره *** شه توش؟؟؟؟؟؟
بعد درس خرداد شاد کردی قلبمو تو ماه تیر
چرا نگفتی میخوان بزنن قلبمو با تیر....
نگفتی ، نگفتی ای کاش میگفتی...
اما من نفهمیدم تو داشتی انگار میگفتی.....
نگاهت آروم بود همیشه ته چشمات حرفی بود...
ما نفهمیدیم تو داشتی انگار میگفتی....
سوال میکردم گفتی کتک میخوای حتمن
زمین خوردم کمک خواستم گفتی کمک میاد بعدن....
تفنگ بازی میکردم ، تو هیچی بهم نگفتی (یاد تنها اسباب بازی بچگیم که همین تفنگه بود بخیر...تو که از پیشم رفتی تفنگ بازیامم رفت...)
چرا نگفتی قراره روزی تفنگ بیاد سمتم؟؟؟؟؟؟؟؟
بهم جرأت دادی تو دادی بال به من از قصد
گفتی مخت تو سرت و کار بزن حتمن
حرف زدن یادم دادی خاک پاتم مادرم
چرا نگفتی قراره روزی لال بشم از ترس؟؟؟؟؟؟؟؟
پاشو چرا خوابی؟ بیا باهم بزنیم قدم توی ایوون
بخدا نمیدونی من چیا دیدم توی شهر و میدون
گفتی یه دنیا سلول تو بدن هر آدمه
اما من دیدم یه دنیا بدن توی سلول....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

iman HN

New Member
ارسال ها
1,757
لایک ها
2,646
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

روزگاریست در این کوچه گرفتار توام

با خبر باش که در حسرت دیدار توام

گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار توام!:95:
 

TeRmEh

New Member
ارسال ها
67
لایک ها
194
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

درد های من این روزها شده اشک هایی که دانه دانه از گهواره ی چشمانم فرو می ریزند. انگار دیگر دوست ندارند گهواره تکان بخورد. می خواهند رها شوند.
اشک های من... دردهای من را این روزها نه مادر می فهمد و نه پدر.
رنگ دردهایم برای خواهر و برادر آشنا نیست.
دردهایم امروز رنگ خنده های دسته جمعی گرفته اند. درست پنهان در پشت آن خنده ها تا کسی نفهمد و حس نکند طعم تلخ و گریه آورشان را.
این قدر به جان کشیده ام که دارند نابودم می کنند.
اشک ها می ریزند و مادر می گوید احمق برای هیچ و پوچ گریه نکن. پدر می خندد و خواهر لحظاتی دل می سوزاند و برادر نمی فهمد. اما کسی درک نمی کند سوز این دردها چه قدر است و در نهایت من می مانم و هجوم این اشک های دردوار در چهار دیواری خفه کننده ی زندگی که نامش برعکس است. به جای دادن جان، جان می گیرد.

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

"من از بازی هفت سنگ بدم میاد،
،میترسم انقد سنگ رو سنگ بذاریم که بینمون دیوار بشه
بیا لیله بازی کنیم...
تا تو هرجا رفتی دوباره برگردی پیشم"
 

Al!R3ZA

Well-Known Member
ارسال ها
1,903
لایک ها
3,166
امتیاز
113
پاسخ : دلنوشته ها

ببخشید فضولیه میون رپاتون میپرم :4:
تو پست اول ، جزو قوانین نوشته :
تاکید میکنم فقط از خودتون باشه نوشته ها...از جای ِ دیگه کپی نکنین!
اینجا میخوایم بیشتر با هنر و دلنوشته های خود بچه ها آشنا بشیم.
نه دلنوشته بهرام و شهرام و علی و اشکان :4:
 

TeRmEh

New Member
ارسال ها
67
لایک ها
194
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

به تعداد آدم های روی زمین میتوان نوشت.
به تعداد هر انسان ...میتوان ترسیم کرد.
به تعداد هر چشم میتوان دید ، میتوان وصف کرد... به تعداد هر گوش میتوان شنید و شنید و شنید ...
به تعداد تک تک موجودات میتوان زندگی ساخت!
و به تعداد تک تک اجزای زمین میتوان خدا را پیدا کرد...
 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

خدايا...
من شرمنده ام...
من شرمنده ام كه عشق الان فقط اسمش مونده...
هيچ كس درك نميكنه كه عشق به اسم نيس...عشق به كنار هم بودن نيس...
خدايا به اين بنده هات بفهمون كسي كه 4 ماه بي تو سر كرده بي معرفت نيس...
عاشقه...ولي عاشق روحته كه با اعتماد به تو و روحت سر كرده...
خدا به اين بنده هات كه دم از عاشقي ميزنن بفهمون كه عشق عمقش زياده...
خدايا بفهمون بهشون اگه عشقت رفتو بازم گفتي فداش بشم و نگران حالش باشي نبايد مسخرت كنن...
بفهمون بهشون كه عشق ايني نيس كه اگه غرورت شكست حست بشكنه...
بفهمون اگه معشوقت دلتو شكوند تو نبايد بشكونيش...
خدايا ... خودت ديدي ...ديدي كه من خودم چي كشيدم...
اينا فقط حرف نيس...
خدا...من حرف زدمو پاش موندم...
پس نذار واسه من خطو نشون بكشن اين عاشقاي به ظاهر دل باخته!
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

ما دلمون میگیره یه چیز میفرستیم میان گیر میدن....الان بقیه میان از رزمنده های عزیز نقل قول میکنن اینجا مورد نداره(که حرف منم همینه که خیلی زیبا هم هستن)که لایک هم میشه...
ولی خب ما تا یه چیز میذاریم میان هی قوانین اینجارو بهمون یادآوری میکنن:179::179::179:
خودمم شعور دارم میفهمم این شعر آخری که فرستادم مال خودم نبود...دیروز یکی از بدترین روزای زندگیم بود...
هر چی سعی کردم این شعرو نفرستم نشد....درسته از خودم نبود ولی حرف من بود..دقیقا نوشته دل من بود...(برای مثال همون تفنگ بچگیام...)
باز معذرت!اگر ناظرین میخوان پاکش کنن....فقط در اینصورت لطف کنن این قانون رو برای همه اجرا کنن....حتی معنوی ترین پست....یا زیباترین شعر عاشقی...چون قانون برای همه برقراره
متشکر
------------------
به سلامتی دختری که همش 45 کیلوعه ولی سنگین ترین دختر دنیاس....
(به خدا از خودم بود!)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

shabnam 3

New Member
ارسال ها
469
لایک ها
710
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

من هیاهوی دل پاک تو را میخواهم

ورنه از همهمه ی عاشقکان لبریزم
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

(اینو چندماه پیش نوشتم!در مورد یه کسیه....ربطی به خودم نداره)
من عاشق چشماتم...
من عاشق چشماتم...
من عاشق چش ماتم...
میبینی داره چشم ماتم؟
ماتم...ماتم...ماتم...
من چه ساده دل دادم...
دادم....دادم...دادم...
من فریادم...کولی ام بی پرده ام سادم...
سادم....
حوا جان من هیچوقت نمیشم "آدم"
آدم؟آدم!آدم.....
دلخونم....خونه م پرشده از خونم...
همه که از پیشم رفتن...حتی اونم؟....
نم نم بارونم....
بارونم...بارونم....
به عشقت زنده م اگرچه داغونم....
داغونم...داغونم....
من که نمیدونستم تو زندگیت 2 روز مهمونم....
من همه رفتنامو از ناراحتی رفتم....
همه برگشتنا رو تو غم ها گشتم....
دل به حرف های تو بستم...
من از کل دنیا خستم....
من از کل دنیا خستم....
من از توهم خسته ام...
من از.....
همه چی خستم...
اینارو لبهای مرد محکم کم کم میگفت و نم نم اشک هاش جاری شد...
چشمهای زن هم خیلی چیزها میگفت...اما لب هاش سکوت رو ترجیح داد....
حکایت زیادی هم نداره...
یکی دور اونکی میپرخید...اونکی دورش میزد...
یکی ریتم قلبش طنین عشق رو مینواخت و باعث لرزش بدنش میشد....
اونکی ringtone اس ام اس هاش و قایم کردن گوشی دست و پاشو میلرزوند....
و باز صدای اس ام اس....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

TeRmEh

New Member
ارسال ها
67
لایک ها
194
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

خدایا
بت بود ؛ “بت شکن” فرستادی
من پر از بغضم ”بغض شکن” هم داری . . . ؟
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

این بار چندمه که به جرم عاشقی...شلاق خیانت روی قلبت رو حاشور میزنه...
وقتی خسته بی خبر برمیگردی خونه....(از شنیدن صدای چرخیدن کلید توی در) دل 2 نفر شور میزنه....
این خیانت ها بر قلب معصومت مثل شلاق است....
قلبت زخم دارد و چرک کرده...این حادثه داغ است...
قسم به گریه ات با خون...به قلبت که سیاه شده با ضربه های شلاق و کمربندی...
به هر کس اعتماد کردی خیانت کرد...اکنون به چه میخـــــــــندی؟؟؟
به زیستن این آدما برای هوس هاشون و زندگی گوسفندی؟
لعنتی تو گریه گرفته اون چشمای کبودت....میخــــــــــــــندی؟؟؟؟؟؟؟؟
گریه کن نخند لامصب....
من از غرور تو در اعتصاب غذات میترسم....
اون خیانت کرده....گناهکار اونه...من چرا میلرزم؟
راستی میدانم...میدانم
این شعر تو جوک میشود...در حد "عجب!ای وای"....
تویی که در مرور خاطرات هی میروی به عقب!ای وای....
بخدا خسته م....
خسته ام از این محبت ها و دوستت دارم های لبها زیر نقاب های پوشالی...
خسته ام از این قلـــــــــــــــــب ها و مغـــــــــــــز های توخــــــــــــــــالی...
 

question

New Member
ارسال ها
65
لایک ها
34
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

कुछ बातें नहीं कहा जा सकता...
 
ارسال ها
1,240
لایک ها
2,256
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

اگه یه روز اسمی از حسین فهمیده اومد به بچت اینو بگو...
بگو:
رو تابوتش فرشته ها نوشتن این بچه یه مـــرده...
یه کاری کرده حتی دشمنشم فراموشش نکرده....
(من به این نتیجه رسیدم آدم تو هر جهتی و با هر طرز فکری که هست باید جوری باشه که دشمنش هم تحسینش کنه...مثلا خیلی صحنه جالبی بود وقتی کراسوس در هنگام مرگ اسپارتاکوس گفت کاش رومی بودی جزو سپاه من بودی....
این که کاری کنی حتی دشمنتم تحسینت کنه واقعا افتخاره...)
 

REIHOON_IBO

New Member
ارسال ها
225
لایک ها
458
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

دوستم ته کتابم نوشته برای به عنوان خاطره سه هفته بعد تو یه تصادف فوت کرد ( لطفا برای شادی روحش صلوات بفرستید !):

این است قصه زندگی من

لبخندی پر از گریه

گریه ای پر از فریاد

فریادی پر از بغض

بغضی پر از مرگ

و مرگی پر از حسرت ، قصه ی غصه های من !
 
بالا