پاسخ : دلنوشته ها
از کفش هایش خوشم می امد. . .
بهانه ی خوبی شد برایش. . .
گفت:مال خودت!بپوش و برو. . .
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
خدای همیشگی من....
نود و سه امد
سيزدهمين روزش هم به در شد
ولي اين غمو تلخيا از دلامون به در نشد
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
دیگه از زندگی خسته ام...!
به کلاغ ها زیرمیزی میدهم !
تا ...
قصه ام را زود تمام کنند...!
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
خدا جون عیدی امسالم تا الان منو برده تو شوکش ... خدایا نمی دونم چه حکمتی داشت ولی خدا ناله کنم ؟!گریه کنم؟!زار بزنم؟!
از کدوم قسمت دردش بگم؟!از اینکه داشتم می مردم ؟!از اینکه اگه امین نبود شاید حالا منی هم دیگه نبود؟!ازاین بگم که دکتر به بابام گفت چند دقیقه دیرتر ...
خداجون من که هیچ وقت برام مهم نبود ....
منکه هر وقت تو شکستام خوردم زمین بلندتر اوج گرفتم...
خداجون....سکوت کنم برات؟!
از اون درده خودت می فهمی ؟!
خداجون....درسا تلنبار نشده روی هم ... چه حرف جالبی هستش .. نه؟!
خدا جانم ... چرا می خوان دلداریم بدن اما نمی فهمند که من نمی خوام یادم بیاد!؟؟؟
خداا جون نه توی صنعتی شریف که مسابقش بود با دو رتبه پایین بودن شکستم نه وقتی برگشت بهم گفت از جلو چشمام برو ..
خداجون وقتی شعرمو خوندو یادته ؟!
با بهت و تعجب :« خودت نوشتی ترمه؟! خود ِ خود بی احساست؟!»
چی جواب می دادم خدا ؟! از این می گفتم که مجبور شدم سرد بشم؟از این می گفتم که در برابر مثل تو و تو من اینگونه ام؟!
نه خدا جون ..هیچی نگفتم ...
خداجون می بینی حرفام تلنبار شده رو هم ... «درس بخون یه وق نیاد رو هم شه ها ..»«حواست کجاست ؟! ترمه دوباره نری تو هپروت ها ... درست .. درس ..»
نه خدا ... نه بچه ها اشتباه نشه من از درس بیزار نیستم از اینکه خودشونو به اون راه می زنن بیزارم .. از اینکه حس می کنن همه چیزو خوب می فهمن بیزارم ... مبادا این کارو بکنیدا..شاید یه جایی وقتی شما دارید نطق می کنید یکی باشه مثل من که فقط گوش کنه!!!!که زیر لب درستِ حرفتون و رو بگه ...
بچه ها من قبول نشدم .. بر سر لجبازی قبول نشدم ... با کی لج کردم با یه ابله !!! من با خودم لج کردم ...
بدجور این روزا بی تفاوت و بی احساسم .. خدا باهام باشه حله..به امیدِ تو....
---- دو نوشته به هم متصل شده است ----
خدایا کمک کن ، کمک کن همه چی درست تموم شه ، کمک کن شرمنده نشم دوباره ، شرمنده پدر و مادرم که بهشون قول طلا جهانی دادم ، شرمنده استاد ........ که می گفت بشین سوالای آماده سازی جهانی رو حل کن ، شرمنده دوستام که می خواستم با مدالم عکس بندازن ، خدایا تابستون برای اولین بار غرورم شکست و به روی خودم نیاوردم ، خدایا من با جسمم دارم کنکور میخونم روحم هنوز تو 20 شهریور گیر کرده ، خدایا نذار غرورم دومین بار بشکنه ، خدایا این یکی رو ختم بخیر کن ......................
ایرانی کیا ی کمی تا حدی غمگین روح....
شما با کسی لجبازی کردی و رتبه نیاوردی!؟نه .... مطمئنا باهوش تر از اون هستی....
ایرانی کیای داوطلب کنکور ! 20 شهریور که گذشت .. درست مثل اسفند ماهی که گذشت ... شهریور دورتره یا اسفند ...؟!
من دورش نریختم .. فراموششم نکردم .... فقط ... فقط ... ایندفعه بلندتر بلند شدم ...
من بَد خوردم زمین ...خیلی خیلی بَد تر از بَد .....
ولی بلند شدنم بلند بود .. بلندتر از تموم دفعه هایی که شکستن و بلند شدن و رو تجربه کردم ...
اینبار شرمنده نشو!ادم اول از خودش شرمنده میشه .. بعد ب مراحل دیگران....
این دفع از خودت شرمنده نشو!