ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

مشغول چت (chat) کردن بودیم،از همه کس و همه جا حرف میزدیم..
یهو ازم پرسید:
-ازش خبر داری؟؟
بهش یک اعتماد قشنگ کردم،اما با یک کم دو دلی سر درد دلم باز شد وبراش نوشتم: "آره چند وقت پیش ها بود که باهم حرف زدیم..اما نامهربون شده!‏ دیگه تحویل نمیگیره!‏ فراموشم کرده!‏ دلش پیش یکی دیگه ست و سرش گرم جای دیگه!حتی جوابم هم به زور میده!ولی هنوز باور نمیکنم اون آدم اینقدر بی تفاوت شده نسبت به من...‏!‏‏"‏
.
.
.
اما.....همه رو پاک کردم و فقط نوشتم:
‏"‏ نه "
آخه بهش قول داده بودم که به همه بگم نمیشناسمش...:(
‏((‏
به قلم آبی ثنا احمدی)‏‏)‏
11:29 A.m
2014.01.16
1392.10.26
thursday
 

amirhosyn

New Member
ارسال ها
29
لایک ها
86
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

شب خوابیدی تو تختت ..


هی قل میخوری ..


بعد گوشیتو بر میداری مینویسی :


" خوابم نمیبره "


سرد میشی ..


... بغض میکنی ..


میبینی هیچکسو نداری ..


که واسش اینو بفرستی !


تنهایی سخته ..


خیلی ... !


 

mya1376

New Member
ارسال ها
115
لایک ها
87
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

بازبا قلمم یکی میشوم باید از خیالم تکه ای ببرم و روی کاغذ بچسبانم...از خیالم باران را بر میدارم همینکه روی کاغذ میچسبانمش...از چشمانم میبارد... باید کاری کنم تا خدا برزخش را بفروشد و بیاید به زمین ....اینجا خیلی ها گرسنه میخوابند....

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

بازبا قلمم یکی میشوم باید از خیالم تکه ای ببرم و روی کاغذ بچسبانم...از خیالم باران را بر میدارم همینکه روی کاغذ میچسبانمش...از چشمانم میبارد... باید کاری کنم تا خدا برزخش را بفروشد و بیاید به زمین ....اینجا خیلی ها گرسنه میخوابند....
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

هر که خواهی از جان خویش .......... نداره هیچ و کیشمیش(از خودم بود ببخشید:115:)

---- دو نوشته به هم متصل شده است ----

هر که خواهی از جان خویش .......... نداره هیچ و کیشمیش(از خودم بود ببخشید:115:)
خیلی خوب بود!‏

میتونید به عنوان یه ضرب المثل از خودتون همش در همه جا تکرارش کنید و بعد از اون ببینید که چقدر تاثیر گذاشته روی اطرافیانتون!‏
حتی اگر همیشه نخودی جمع ها بودید،پس از مدتی خواهید دید که در جمع های بزرگ،همه از شما و ضرب المثلتون یاد میکنن!‏
دیدم که میگم ها!‏:21:
اصلن هم مهم نیست اگه کاربردی نداره،همین جوری الکی بگید!!‏
مطمئن باشید نتیجه میده!‏
۱۰۰% تضمینی...:4:
باتشکر:)
s.ahmadi
 
ارسال ها
28
لایک ها
46
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

نه باببا اینو الکی یه چیزی کفتم اگه شما دوست دارید بر دارید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ehsaaaaan

New Member
ارسال ها
10
لایک ها
5
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

عجب بیتی!!
آفرین!:4::4:
 
ارسال ها
28
لایک ها
46
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

حالا ببینم می تونید من تو تلوزیون ببرید.
 

mohadaseh

New Member
ارسال ها
112
لایک ها
330
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

شب خوابیدی تو تختت .. هی قل میخوری .. بعد گوشیتو بر میداری مینویسی : " خوابم نمیبره " سرد میشی .. ... بغض میکنی .. میبینی هیچکسو نداری .. که واسش اینو بفرستی ! تنهایی سخته .. خیلی ... !
داشتن دوست بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از هر کسی را دوست داشتن......
 

ahmadi

New Member
ارسال ها
757
لایک ها
2,532
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

خدایا،ایمان سرورپور همیشه توی برنامه هاش میگه: به علاوه ی خدا بودن یعنی منهای تمام مشکلات بودن!‏
خدایا این یه مورد رو اشتباه کرده!‏
به علاوه ی تو بودن یعنی کنار مشکلات بودن و خوب بودن!خوب نفس کشیدن!راحت بودن!‏
به علاوه ی تو بودن یعنی همه ی هستی!همراه همه ی مشکلاتش!همراه همه ی داشته ها و نداشته هاش!همراه همه ی آدمهاش!‏
به علاوه ی تو بودن یعنی همه چیز با�م!‏ اما خوب بودن و خوب موندن...:)
امشب،درست همین لحظه که نزدیک ۳ صبحه به این نتیجه رسیدم یه دنیا مشکل دارم؛ولی خوبم!‏
چون کنار همه ی این مشکلات یکی رو دارم،که داشتنش جبران همه ی همه ی همه ی نداشته های دنیاست!‏
دوستت دارم...
‏(پ.ن: دلنوشته بود!به معنای واقعی کلمه!بدون هرگونه مخاطب خاص فرضی و...‏)‏
2:59 am
2014.01.19
1392.10.29
sunday
به قلم تایپی ثنا احمدی...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

شنیدن جمله " تو بهترین دوست منی " لذت بخش نیست ؛

اگر که از طرف یک خرس بیان بشه ...


دوستی های از نوع خاله خرسه ؛ دوستی های خطرناکی هستند ...




 

love star

Moderator
ارسال ها
556
لایک ها
942
امتیاز
93
پاسخ : دلنوشته ها

زدم!
از عشق هايم زدم!
گذشتم!
از خواسه ها و نخواسته هايم!
رفتم!رفتم تا بماني!
عشق هايي در گذشته داشتم... همه را بخاطر وجود تو فراموش كردم!
تو بگو...
تو بگو چگونه از تويي كه شدي عشق اول و آخر بگذرم؟
به چه روي آورم كه بوي تورا ندهد؟
به كدام خاطره فكر كنم كه بي تو بود؟
چگونه با خيال بي خيالي تو سر كنم؟
مدتها دنبالت بودم...حالا كه پيدايت كردم قائم شده اي در انبوه مشكلات؟
تو بگو...بگو چگونه دنبال چيزي نگردم كه ريشه ي من است...
تو مجنون باش...ليلايي ميشوم كه كس جرئت جدا كردن مارا نداشته باشد...
تو فرهاد باش...چنان شيريني ميشوم كه هيچ خسرويي قدرت جدا كردنمان را نداشته باشد!
اصلا آنها كه هيچ...تو فقط مرد باش...چنان با ظرافت دخترانگيم پايت ميمانم كه احدي مارا از هم نگيرد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Hosein.D

New Member
ارسال ها
662
لایک ها
862
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

تو هم می خواهی بروی؟؟؟

برو... تو هم مثل آن هایی که رفتند برو...

اشکالی ندارد...

مبادا از آن هایی که...

"مــــــــــــرا"

تنها گذاشته اند جا بمانی!
Hosein.D
 

elikaie

New Member
ارسال ها
1
لایک ها
1
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

امیدوارم سینوهه را خوانده باشید پس:مینویسم.مینویسم برای خود همچو سینوهه.مینویسم تا التیام یابم.انگاه که زبان یارای گفتن و چشم ها توان گریستن ندارند،این دست ها هستند که بارها را به دوش میکشند. حال میخواهم بارهایم را سوار بر دستانم کنم، بر انگشتانم تازیانه فرود آورم و ساده بنویسم برای خود، همچو سینوهه...
 

shabnam 3

New Member
ارسال ها
469
لایک ها
710
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

جانم بگرفتی ونگفتی ای دوست

من عاشقم و فقط تو را دارم دوست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

amirhosyn

New Member
ارسال ها
29
لایک ها
86
امتیاز
0
پاسخ : دلنوشته ها

زیاد که با آدم های مجازی بپری خودت هم مجازی میشوی...
خنده ت مجازی میشود...
گریه ات مجازی میشود...دلتنگی ت مجازی میشود و تو میمانی و یک مشت چراغ خاموش که پشت هرکدام یک دنیای مجازی است...
بودنها و نبودنای مجازی...
حتی نمیدانی خودت مجازی هستی یا نه...
دیگر نمیشکنی...سایه ای نداری...وزن نداری...چون مجازی شده ای! ....
کم کم میفهمی که پشت این چراغهای خوش رنگ لعاب...
پشت این دنیای پر از درخت سیب...پر از متنهای رنگارنگ و عکسهای پسر و دختر عاشق...هیچ نیست!...
پوچ...تنهایی...مجازی هستی...فقط تنها چیزی که حقیقی است گریه های توست...که آن هم اگر گرمای اشکت نبود حقیقی بودنش را باور نمیکردی..
.دیگر در دنیای حقیقی جایی نداری...برای بودن!...فقط جسمت اینجاست..
.میخندی....حرف میزنی...و....ولی همه ش مجازی است..
.و کلی کار تکراری...خوابیدن ها...بیدار شدن ها...راه رفتن ها...آدمکی مجازی زیر سایه تلخ حقیقت...
تک و تنها...سرد و ساکت...و آنوقت که پر میشوی از حس 'نبودن' دیگر مرده ای...
ولی اینبار مجازی نه...حقیقی مرده ای!...جسم بیجان و متحرکت پا روی زمین دارد ولی روحت جای دیگرست..
.شاید پشت یکی از همین چراغ های خاموش جا مانده...
.شاید حسرت به دل کنار عکسی نشسته...
...عکسی در همین حوالی است...پسری دست عشقش را گرفته و میخندد..
.به تو...به مجازی بودنت...به ساده بودنت...به پوک بودنت....آری به تو!...به تو آدمک!...








قشنگ بود کپی کردم + حق کپی رایت محفوظ است
 
بالا