پیرم وگاهی دلم یاد جوانی میكند بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میكند
همتم تا می رودسازغزل گیردبه دست طاقتم اظهارعجز وناتوانی میكند
بلبلی درسینه مینالد هنوزم كین چمن باخزان هم آشتی وگلفشانی میكند
مابه داغ عشقبازیها نشستیم وهنوز چشم پروین همچنان چشمك پرانی میكند
نای ماخاموش ولی این زهره شیطان هنوز...